|
انتظار فرج در قرآن و احاديث
|
|
|
انتظار فرج در
اسلام و به ويژه در مذهب حقّه تشيّع، عبارت از
ايمان استوار به امامت و ولايت حضرت ولىّ عصر(عليه
السلام) و اميد به ظهور مبارك آن واپسين حجّت
خداوند، و آرزوى فرا رسيدن روزگار رهايى مستضعفان
از چنگال مستكبران، و تمام شدن دوران داعيه «لمن
الملكى» طاغوتيان، و فتح و پيروزى نهايى مؤمنان، و
آغاز حكومت صالحان، تا پايان جهان است كه همه
اعتقادهاى اساسى اسلام را ـ از يكتايى خدا و رسالت
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و امامت امامان
معصوم(عليهم السلام) و تحقّق وعده تخلّف ناپذير
خداوند ـ در بر دارد.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعى آمادگى است.
آمادگى براى پاك شدن، پاك زيستن، و دور ماندن از
زشتيها و وصول به تزكيه نفس. آمادگى براى حركتى
مستمرّ و دائم، با تلاش و كوشش پى گير و خستگى
ناپذير توأم با خودسازى و دگرسازى و زمينه سازى. و
سرانجام آمادگى براى تهيّه قوا براى شركت در نهضت
عظيم آسمانى حضرت مهدى(عليه السلام)كه آغاز آن،
ظهور مبارك حضرت ولى عصر(عليه السلام) و فرجام آن،
شكست تاريكيها، ظلمها، فسادها، جهلها، جنايتها،
قدرت طاغوتها، و نتيجه آن، برپايى حكومت عدل
«اللّه» و تحقّق قول و پيمان خداوند به عزّت بخشى
مؤمنان است.
پس از روشن شدن اهميّت انتظار درزندگى بشر، به
بررسى انتظار فرج در اسلام مى پردازيم تا مفهوم
صحيح آن را دريابيم.
اينك براى روشن شدن مطلب به سراغ متون اصيل اسلامى
و روايات پيشوايان معصوم(عليهم السلام) مى رويم، و
لحن گوناگون آيات و رواياتى كه از ائمّه
معصومين(عليهم السلام)در باره مسأله انتظار و ارزش
و اهميّت اين عقيده اصيل رسيده است، مورد بررسى
قرار مى دهيم.
الف) انتظار فرج در قرآن
مسأله مهمّى كه هميشه در طول تاريخ پر افتخار
اسلام مايه اميد مسلمانان و به ويژه «شيعيان»
منتظر بوده است، وعده هاى تخلّف ناپذير الهى در
مورد آينده اسلام و پيروزى نهايى مؤمنان و
مستضعفان و محرومان مى باشد.
آيين مبين اسلام از همان آغاز پيدايش خود و حتّى
از همان نخستين سال هاى ظهور پيامبر گرامى(صلى
الله عليه وآله وسلم) پيوسته مسلمانان را به آينده
اى درخشان اميدوار ساخته است.
مسلمانان و به خصوص شيعيان نيز از همان روزگار
بعثت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) تا به
امروز بر اثر همان وعده هايى كه پيامبر بزرگوار
اسلام به وسيله آيات روحبخش و دلنواز قرآن كريم
بدانها داده است، با اعتقادى عميق و راسخ تمامى آن
وعده ها را جدّى گرفته، و على رغم همه مشكلات و
مصايبى كه در دوران هاى مختلف تاريخ اسلام ديده
اند، هرگز اميد خويش را از دست نداده و همواره اين
اعتقاد اصيل اسلامى را نصب العين خود قرار داده
اند.
مسلمانان بر اساس وعده هاى صريحى كه قرآن كريم
بدانها داده است، عقيده دارند كه طبق قانون خلقت و
سنّت آفرينش، تاريخ بر مبناى سنّتهاى الهى و وعده
هاى خدايى به پيش مى رود، و اگر چند روزى دنيا به
نفع ستمگران و تجاوزگران و بى اعتقادان تمام شود،
ولى سرانجام، حكومت مطلق جهان به دست صالحان و حقّ
پرستان خواهد افتاد و ستمكاران و طاغوتيان و
زورمداران نابود خواهند شد و بالاخره عدالت و
امنيّت واقعى بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان
برقرار خواهد گرديد.
مسلمانان و تمام شيعيان بر اساس اين عقيده سازنده،
ايمان راسخ دارند كه «حق» امرى اصيل، و باطلى امر
عارضى است، و هر عارضه اى دير يا زود، سهل يا
دشوار، از بين مى رود و خواه ناخواه، در آينده اى
دور يا نزديك، حقّ در همه جا حاكم و پيروز مى شود،
و باطل و باطل گرايان محو و نابود مى گردند; زيرا
تحقّق حقّ و عدل، سنّت خدا، و خواست خدا و وعدّه
قطعى خداوند است و خداوند در وعده اى كه به بندگان
صالح خود داده است، تخلّف نخواهد نمود.
به هر حال، از نظر اسلام، قرآن و مسلمانان، مسأله
«انتظار» و اميد به آينده، و حاكميّت مطلق حقّ در
تمام جهان در آخر زمان، يكى از مسايل حياتى اسلام
است، و قرآن كريم با قاطعيّت هرچه تمامتر اين
مسأله را به عنوان يك وعده تخلّف ناپذير الهى مطرح
نموده، و در كمال صراحت، پيروزى نهايى ايمان
اسلامى و آينده درخشان آيين پاك محمّدى(صلى الله
عليه وآله وسلم) را به مسلمانان نويد داده، و جاى
هيچ گونه شكّ و ترديد و ابهام براى احدى باقى
نگذارده است.
در اين زمينه، آيات بسيارى در قرآن كريم وارد شده
كه براى نمونه برخى از آنها را در اينجا مى آوريم.
1 ـ در سوره «توبه» آيه 33 در مورد جهانى شدن آيين
اسلام و غلبه اين دين مبين بر همه اديان جهان،
چنين آمده است:
(هُوَ الَّذِي اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى
وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدينِ
كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ).
«او كسى است كه پيامبر خود را با هدايت و دين حقّ
فرستاد، تا دين حقّ را بر تمام اديان غالب و پيروز
گرداند، اگرچه مشركان كراهت داشته باشند».
2 ـ در همان سوره آيه 32، در مورد اراده خداوند بر
تكامل نور اسلام، چنين آمده است:
(يُريدوُنَ أَنْ يُطْفِؤوُا نُورَ اللّهِ
بأفْواهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاّ أنْ يُتِمَّ
نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ).
«دشمنان مى خواهند نور خدا را با دهانهاى خود
خاموش كنند، ولى خدا مى خواهد نور خود را كامل
گرداند، اگرچه كافران كراهت داشته باشند».
3 ـ در سوره «نور» آيه 55 در مورد وعده خداوند به
صالحان و شايستگان و موادّ مورد وعده چنين آمده
است:
(وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ
وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخلِفنَّهُمْ في
الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِينَ مِنْ
قَبْلِهمْ وَلَُيمَكّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ
الّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَليُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ
بَعْدِ خَوِفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني
لايُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ
ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ).
«خداوند به كسانى از شما كه ايمان آوردند و عمل
صالح انجام دادند، وعده داده است كه آنها را خليفه
و جانشين خود در روى زمين قرار خواهد داد. همان
گونه كه پيشينيان ايشان را خلافت روى زمين مرحمت
فرمود. و آيينى را كه بر ايشان پسنديده در سراسر
گيتى خواهد گسترد، و ترس و هراسشان را به آرامش و
امنيّت مبدّل خواهد نمود آنچنان كه همگان تنها مرا
پرستش كنند و هيچ چيزى را شريك من قرار ندهند. و
كسانى كه بعد از آن كافر شوند از پليدان و بدكاران
خواهند بود».
4 ـ در سوره «غافر» آيه 51 در مورد اين كه خداوند
قطعاً فرستادگان خود را يارى خواهد نمود، چنين
آمده است:
(إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذينَ آمَنُوا في
الحيوةِ الدُّنْيا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهاد).
«به طور قطع و يقين، ما پيامبرانمان و كسانى را كه
ايمان آوردند در زندگى دنيا و روزى كه شاهدان
(حضرات معصومين(عليهم السلام)) بپاخيزند، يارى مى
نماييم».
5 ـ در سوره «انبياء» آيات 105 ـ 106 در رابطه با
وعده اى كه خداوند به بندگان صالح و شايسته خود در
مورد فرمان روايى آنان بر تمام جهان داده است،
چنين آمده است:
(وَلَقَدْ كَتَبنا فِي الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ
الذِّكْرِ أنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ
الصّالِحونَ).
«ما پس از «تورات» در كتاب «زبور» چنين نوشتيم، كه
در آينده، صالحان و پاكان وارثان زمين خواهند
بود».
6 ـ در سوره «قصص» آيه 4، در مورد آينده مستضعفان
و حكومت آنان بر سرتاسر كره خاكى، چنين آمده است:
(وَنُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ
اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ
اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارثِينَ).
«و ما اراده كرده ايم بر آنها كه در روى زمين به
ضعف كشيده شده اند منّت نهاده، آنان را پيشوايان و
وارثان زمين قرار دهيم».
7 ـ در سوره «سجده» آيات 28 ـ 29، در مورد روز
قيام منجى بشريّت، و سرنوشت كافران، چنين آمده
است:
(وَيَقُولُونَ مَتى هذا الفَتْحُ إنْ كُنْتُمْ
صادِقِينَ * قُلْ يَوْمَ الفَتحِ لايَنْفَعُ
الّذينَ كَفَروا اِيمانُهُمْ وَلاهُمْ
يُنْظَرُون).
«و ناباوران مى گويند: پس كى اين پيروزى بزرگ فرا
مى رسد اگر شما راست مى گوييد؟ بگو (اى پيامبر)
روزى كه فتح و پيروزى فرا رسد، ديگر ايمان آوردن
براى كسانى كه قبلاً ايمان نداشتند سودى ندارد، و
به آنان مهلت و فرصتى داده نمى شود».
8 ـ در سوره «صافّات» آيات 171 ـ 173 در مورد اين
كه خداوند به انبيا و فرستادگان خود، و عده نصرت و
غلبه همه جانبه داده است، چنين آمده است:
(وَلَقدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا
الْمُرسَلِينَ * إنّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورونَ *
وَإنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ).
«ولى (وقتى قرآن آمد) به آن كافر شدند، و زودا كه
بدانند، و قطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده
ما از پيش (چنين) رفته است، كه آنان (بر دشمنان
خودشان) حتماً پيروز خواهند شد».
9 ـ در سوره «حجّ» آيه 41 ـ در مورد مؤمنانى كه
زمامدارى و حكومتشان بر اساس پرستش حقّ، و نظام
اجتماعى، و اقتصادى و سياسى دين حقّ است، و خداوند
بدانها وعده داده است كه آنان را يارى خواهد نمود،
چنين آمده است:
(الَّذِينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ في الأَرْضِ
اَقامُوا الصَّلاةَ وَآتوُا الزَّكاةَ وَاَمَرُوا
بِالمَعْروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنْكَرِ وَلِلّهِ
عاقِبَةُ الاُمُورِ).
«آنها (مؤمنان به خداوند) كسانى هستند كه هرگاه در
زمين به آنان قدرت داديم (و آنها را زمامدار مردم
گردانيديم) نماز به پا مى دارند، و زكات مى دهند،
و امر به معروف مى كنند، و نهى از منكر مى نمايند،
و پايان همه كارها از آن خداوند است».
از مجموع آيات ياد شده به خوبى استفاده مى شود كه
جهان روزى را در پيش دارد كه حكومت مطلق دنيا به
دست پاكان و صالحان و افراد با ايمان خواهد افتاد،
و طبق روايات و نويدهاى تمام انبياى الهى، آن عصر
درخشان و روزگار طلايى كه مورد انتظار بشر و همه
مسلمانان و شيعيان جهان است، همان روز قيام منجى
عالم بشر، و دوران پر شكوه ظهور مبارك مهدى
موعود(عليه السلام) خواهد بود.
در اين نويدها چهار ركن اساسى براى كارنامه قيام
مصلح جهانى و «موعود قرآن كريم» بيان شده است كه
ذيلاً از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد:
1 ـ حكومت واحد جهانى بر اساس توحيد و خداپرستى به
رهبرى موعود قرآن، تشكيل خواهد شد و اداره آن
حكومت عادلانه به دست مردم صالح و با ايمان واگذار
خواهد گرديد.
2 ـ برنامه هاى عالى اسلامى و نظام كامل حكومت
«اللّه» در سرتاسر جهان بدون كم و كاست اجرا، و
همه احكام الهى به خود جامه عمل خواهد پوشيد.
3 ـ بيم و هراس توده مردم از بين خواهد رفت، و
آرامش و امنيّت كامل در سراسر گيتى برقرار خواهد
گرديد.
4 ـ همگان، خداى يكتا را پرستش خواهند نمود، و
هرگونه استعباد و بندگى و بت پرستى ريشه كن خواهد
شد.
ب) انتظار فرج در روايات اسلامى
اميد و آرزو و دل بستن به آينده بهتر و زندگى
مرفّه تر كه شامل عنصر خوشبينى نسبت به جريان كلّى
نظام طبيعت و سير تكاملى تاريخ و اطمينان به آينده
روشن تر، و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان كار بشر
است، در زبان روايات اسلامى «انتظار فرج» خوانده
مى شود.
اصل انتظار فرج، از يك اصل كلّى اسلامى و آيات
كريمه قرآن مجيد مايه مى گيرد، و آن اصل حرمت يأس
و نوميدى از لطف و رحمت خداوند است.
مسلمانان بر اثر نويدهاى قرآن كريم و پيامبر گرامى
اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و جانشينان معصوم
آن حضرت عقيده دارند كه در پايان روزگار، خداوند
مردى را از دودمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه
وآله وسلم) بر مى انگيزاند كه به وسيله او «دين
اسلام» را آشكار مى سازد.
اين موعود عزيز، بر اساس صحيح ترين و استوارترين
مصادر اسلامى و بشارتهاى انبياى الهى، ونويدهاى
كتب مذهبى اهل اديان، دوازدهمين جانشين رسول
خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و از فرزندان پاك و
معصوم على و زهرا(عليهما السلام) و هم نام و هم
كنيه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه
در بين مسلمانان به عناوين مختلفى چون: «مهدى»،
«قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان»،
«حجّة اللّه»، «بقيّة اللّه» و «خَلَف صالح» شهرت
دارد.
اينك به قسمتى از اين روايات كه ما آنها را به
عنوان نمونه در اينجا مى آوريم، توجّه فرماييد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك
اليوم حتّى يبعث رجلاً منّي ـ أو من أهل بيتي ـ
يواطىء اسمه اسمي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما
مُلئت ظلماً وجوراً . . .».
«اگر از دوام دنيا به جز يك روز بيشتر نمانده
باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى گرداند
تا مردى از دودمان من ـ ويا از اهل بيت مرا ـ
برانگيزد كه هم نام من است . . . او زمين را پر از
عدل و داد مى نمايد همچنان كه پر از ظلم و جور شده
است».
همچنين در حديث ديگرى مى فرمايد:
«أبشّركم بالمهدي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما
مُلئت جوراً وظلماً، يرضى عنه ساكن السّماء وساكن
الأرض».
«شما را به حضرت مهدى(عليه السلام) مژده مى دهم كه
او زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه
پر از ظلم و ستم شده است. ساكنان آسمان و زمين از
او خشنود مى شوند».
و نيز در يك حديث ديگر مى فرمايد:
«لاتنقضي الساعة حتّى يملك الأرض رجلٌ من أهل
بيتي، يملأ الأرض عدلاً كما مُلئت جوراً».
«دنيا به آخر نمى رسد مگر اين كه مردى از اهل بيت
من، تمام جهان را مالك شود; او سراسر روى زمين را
پر از عدل كند همچنان كه پر از ستم شده باشد».
اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:
«المهديّ منّا في آخر الزمان، لم يكن في اُمّة من
الاُمم مهدي ينتظر غيره».
«مهدى(عليه السلام) مردى از دودمان ماست كه در
آخرالزمان ظاهر مى شود. در همه عالم شخصى به نام
مهدى منتظر كه مردم انتظارش را مى كشند جز او وجود
ندارد. (او يك تن بيشتر نيست)».
از اين حديث شريف استفاده مى شود كه مهدى موعود
منتظر(عليه السلام) در سراسر عالم يكى است و از
دودمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و فاطمه
زهرا(عليها السلام) و على مرتضى(عليه السلام)است
كه در آخر زمان ظهور مى نمايد، و هرگز تعددى در آن
وجود ندارد، و به قول معروف، «مهدى شخصى است نه
نوعى».
امام حسين(عليه السلام) مى فرمايد:
«منّا اثنا عشر مهديّاً، اوّلهم أميرالمؤمنين علي
بن أبي طالب وآخرهم التاسع من ولدي هو الإمام
القائم بالحقّ، يحيي اللّه به الأرض بعد موتها،
ويظهر به دين الحقّ على الدين كلّه ولو كره
المشركون».
«امامان دوازده گانه از ما هستند كه اوّل آنها
اميرمؤمنان على(عليه السلام) و آخرينشان نهمين
فرزند من امام قائم به حقّ است. خداوند به وسيله
او زمين مرده را زنده و آباد گرداند، و دين حقّ را
بر همه اديان پيروز گرداند گرچه مشركان خوش
ندارند».
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
«إنّ الدنيا لاتذهب حتّى يبعث اللّه عزّوجلّ رجلاً
منّا أهل البيت يعملُ بكتاب اللّه، لايرى فيكم
مُنكراً إلاّ أنكره».
«دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداى تعالى مردى
از خاندان مرا برانگيزد كه به كتاب خدا (قرآن) عمل
كند، و در ميان شما كار زشتى را نبيند جز آنكه از
آن جلوگيرى نمايد».
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
«الخلف الصالح من ولدي وهو المهدي، اسمه محمّد
وكنيته أبو القاسم يخرج في آخر الزمان».
«خلف صالح از فرزندان من همان مهدى است كه نام او
«محمّد» و كنيه اش ابوالقاسم است و در آخر زمان
ظاهر مى شود».
احمد بن زياد از امام كاظم(عليه السلام) پرسيد:
آيا در ميان شما امامان كسى هست كه از انظار مردم
غايب شود؟
امام(عليه السلام) فرمود:
«آرى، او كسى است كه شخصاً از ديدگان مردم غايب مى
شود ولى يادش از دلهاى مؤمنان نمى رود; او
دوازدهمى ما امامان است كه خداوند هر مشكلى را
براى او آسان مى كند و هر سختى و ناهموارى را براى
او هموار مى نمايد. گنجها و معادن زمين را براى او
ظاهر مى گرداند و هر دور و درازى را براى او نزديك
و كوتاه مى كند و هر ستمگر گردن كشى را به وسيله
او نابود مى سازد و هر شيطان سركشى را به هلاكت مى
رساند. او پسر بانوى كنيزان است كه ولادتش بر مردم
پوشيده مى ماند . . . تا زمانى كه خداوند او را
ظاهر گرداند و به وسيله او زمين را پر از عدل و
داد كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد».
آنچه تا بدين جا گفته شد نمونه اى از روايات
فراوانى است كه در باره آينده تاريخ و انتظار فرج
آخرين حجّت خدا از پيشوايان معصوم(عليهم السلام)
وارد شده است.
|
|
|
ظهور حضرت مهدى از ديدگاه
اسلام و مذاهب و ملل جهان سيد اسد اللّه هاشمى
شهيدى انتشارات مسجد مقدّس جمكران
|
|