در
عصر ظهور، دين حاکم ـ که دلايل حقانيت آن بر همگان
روشن شده است ـ دين اسلام است. در آن عصر انسانها
گروه گروه به دين اسلام ميگرايند، ولي درعين حال
اين امر قابل پيش بيني است که برخي از پيروان ديگر
اديان، اسلام نياورند و بر باورهاي ديني خويش پاي
فشارند؛ کساني که هيچ ضديتي با دين اسلام نشان
ندهند، بلکه خواهان زندگي مسالمتآميز با مسلمانان
باشند.
سنت و روش حکومت منجي عالم، حضرت مهدي(عج)، همانند
سيره و روش پيامبر اکرم(ص) خواهد بود. در واقع او
احياگر دين محمدي(ص) است و سنت پيامبر اکرم(ص)
برگرفته از آموزههاي آسماني قرآن کريم است که
درباره همزيستي مسالمتآميز با پيروان اديان
آسماني دستورهاي صريحي ميدهد. بنابراين پرسش فوق
به اين پرسش باز ميگردد که اساساً ديدگاه قرآن
کريم درباره تعامل و رفتار با پيروان اديان آسماني
چيست. از اين رو بخشي از اين پژوهش به بيان ديدگاه
قرآن کريم مربوط ميشود.
اين انديشه که انسانها در عصر ظهور و حکومت منجي
همه پيرو دين مبين اسلام هستند، دور از واقعيت
است. البته همانگونه که گذشت، دين غالب و حاکم
اسلام است؛ به گونهاي که حتي زمينه براي فعاليت
پيروان ديگر اديان فراهم نيست، ولي اينگونه نيست
که اين گروه اندک از پيروان اديان آسماني براي
تغييرعقيده خويش زير فشار باشند؛ زيرا اصل قرآني
ميفرمايد: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ(1)؛ در
پذيرش دين اجباري نيست.
از
سوي ديگر جنگ با آنان که به سلاح دست نبردهاند و
در پي درگيري مسلحانه نيستند، بلکه پيشنهاد صلح و
زندگي مسالمتآميز ميدهند، منطقي به نظر نميآيد.
پاسخ به اين پرسش از اين جهت اهميت دارد که امروزه
در جهان غرب تبليغات شديدي عليه اسلام و مهدويت
صورت ميگيرد. به تازگي فيلمي به نام پيشگوييهاي
نوستر آداموس به زبانهاي مختلف دوبله شده است.
نوستر آداموس از آمدن فردي از نسل جديد پيامبران
از جزيرة العرب خبر ميدهد و ميگويد: او بر دنيا
مسلط ميشود.
سخنگوي آن فيلم مصلح جهاني را ضدّ مسيح و بر هم
زننده عالم و ويران کننده جهان معرفي ميکند و به
صراحت ميگويد: بايد کاري کرد که اين مسأله پيش
نيايد و او نتواند کشورهاي بزرگ مثل امريکا و
فرانسه را از ميان ببرد و مسيحيت را نابود کند.
اين فيلم نمونهاي از فعاليتهاي شيطاني است؛ زيرا
در پايان به صورت مرموزي احساس تنفر از چنين شخصي
در بينندگان ايجاد ميشود؛ چراکه مردم جهان به طور
فطري از خشونت و خونريزي واهمه دارند. آنها شخصي
را که ميگويند منجي جهان است، ولي چنين خونريزي
ميکند، نميپذيرند و اين همان هدف شيطاني است که
در اين فيلم پي گرفته ميشود تا زمينه پذيرش آن
حضرت را در مردم جهان از ميان ببرد.
طرفداران اديان بزرگ جهان ميدانند که مجري عدل
الاهي ضدّ مسيح نيست، بلکه او حضرت مسيح را روح
الله و کلمةالله ميداند. مسيح(ع) نيز با او
همراهي ميکند و از آسمان به زمين ميآيد و به او
ياري ميرساند. مصلح جهاني براي برقراري عدالت و
برچيدن ستم ميآيد و محال است که خودش، بر هم
زننده نظم عالم و ويران کننده جهان باشد.
متأسفانه امروزه بسياري از تجاوز طلبيهاي آمريکا
به ديگر کشورهاي مستقل، با پشتيباني آموزههاي
مسيحت بنيادگرا و همراهي کشيشان و کليساي اين نحله
از مسيحيت صورت ميگيرد. اين نحله، صهيونيسم مسيحي
نام دارد که در همگرايي با صهيونيسم، به ظهور
دوباره حضرت مسيح در بيت المقدس و نجات يهوديان و
نابودي ديگر اديان، تمدنها و فرهنگهاي متعارض با
خويش از جمله مسلمانان به دست اين منجي معتقدند.
آنها در اين راستا هر گونه اعمال جنايت، سرکوبي و
سنگدليها را به عنوان زمينه سازي براي ظهور منجي
موعود مسيحي توجيه ميکنند. بنابراين هم پيماني
مستحکم زمامداران آمريکايي با صهيونيسم در اين
باره توجيه پذير است.
در
مقابل کم نيستند شرقشناساني که براي اسلام نهايت
احترام را قائلاند و در انتظار منجي جهاني و صلح
و امنيت همه جانبه هستند. برنارد شاو، نويسنده
معروف انگليسي، در مقدمه کتاب محمد رسول الله(ص)
ميگويد:
من
هميشه به دين محمد(ص) به واسطه خاصيت زنده بودن
عجيبش نهايت احترام را داشتهام. به نظر من اسلام
تنها مذهبي است که استعداد تفوق و تسلط بر حالات
گوناگون و صور متغير زندگي و مواجهه با قرون مختلف
را دارد. چنين پيشبيني ميکنم و از هم اکنون
آثارش پديدار شده است که ايمان محمد(ص) مورد قبول
اروپاي فردا خواهد بود. روحانيان قرون وسطي، در
نتيجه جهالت يا تعصب، شمايل تاريکي از آيين
محمد(ص) رسم ميکردند. او به چشم آنها از روي
کينه و عصبيت ضدّ مسيح جلوه کرده بود. من درباره
اين مرد؛ اين مرد فوق العاده مطالعه کردم و به اين
نتيجه رسيدم که نه تنها ضدّ مسيح نبوده، بلکه بايد
ناجي بشر ناميده شود.
به
عقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد
شود، طوري مسائل و مشکلات دنيا حل خواهد شد که صلح
و سعادت بشر تأمين خواهد شد.(2)
در
هر حال از آيات قرآن کريم برميآيد که اديان ديگر
هم تا قيامت طرفدار دارند. دليلي نداريم که در عصر
ظهور، حضرت مهدي(عج)، همگان را به پذيرش اسلام
مجبورکنند. چه بسا افرادي بر اثر اشتباه يا تعصب
بر عقيده پيشين باقي بمانند؛ هرچند اکثريت به نظام
توحيدي اسلام گرايش خواهند کرد و اين امر طبيعي
است.
مفهوم همزيستي مسالمتآميز و ضرورت آن
الف) مفهوم زندگي مسالمتآميز
همزيستي در لغت به معناي باهم زندگي کردن،
زندگاني مردم دو کشور با کمک اقتصادي و سياسي به
همديگر و در اصطلاح گياهشناسي شريک بودن دو گياه
در زندگي با يکديگر [است].(3)
نيز در تعريف آن گفته شده است: همزيستي، با هم
زيستن، زندگي دو تن يا دو گروه با يک ديگر [است]؛
درحالي که شايد مناسب يکديگر نباشند.(4)
واژههاي معادل کلمه مورد نظر در زبان عربي عبارت
است از: تصالح، تسالم، الحياة السلمي.(5) مهمترين
واژهاي که در زبان عربي معادل عبارت همزيستي
مسالمتآميز به کار رده ميشود، واژه التعايش
السلمي است. عرب ميگويد: تعايش القوم بالالفة و
المودة؛ مردم براساس الفت و دوستي زندگي ميکنند
(عاشوا مجتمعين علي الالفة والمودة).(6)
همزيستي مسالمتآميز در اصطلاح حقوق بين الملل
عبارت است از: چگونگي مناسبات، بين ممالکي که
دولتهاي آن داراي نظام اجتماعي و سياسي مختلف
هستند؛ يعني رعايت اصول حق حاکميت، برابري حقوق،
مصونيت و تماميت ارضي هر کشور کوچک يا بزرگ، عدم
مداخله در امور داخلي ديگر کشورها، احترام به حق
تمامي تودهها در گزينش آزاد نظام اجتماعي خويش و
فيصله بخشيدن به مسائل بينالمللي از طريق مذاکره.
به
هر حال، آنچه مورد نظر فرهنگ نويسان و دانشمندان
حقوق بين الملل است، اين است که در پرتو اين اصل
مهم، مردم کشورها با وجود مذاهب و باورهاي گوناگون
در آرامش و صلح و همکاري با يکديگر به سر برند و
اختلافها را از راههاي مسالمتآميز حل و فصل
کنند.
همزيستي مسالمتآميز از واژگان حقوق بينالملل
است، ولي در حقوق داخلي نيز کاربرد دارد و منظور
از آن اين است که مردم يک کشور با وجود مذاهب،
باورها و نژادهاي گوناگون، با يک ديگر زندگي
مسالمتآميز داشته باشند.
در
عصر حضرت مهدي(عج) حکومت واحد جهاني حاکم ميشود.
در اين حالت مرز ميان کشورها به مفهوم کنوني آن
وجود نخواهد داشت؛ بنابراين همزيستي مسالمتآميز
از واژگان حقوق داخلي خواهد شد نه از اصطلاحات
حقوق بينالملل. در هر حال منظور از همزيستي
مسالمتآميز در عصر ظهور آن است که مسلمانان با
پيروان ديگر اديان آسماني که دست به سلاح
نبردهاند و حاضرند زير لواي حکومت اسلامي باشند،
زندگاني مسالمتآميز و صلح گونه داشته باشند.
پينوشت:
1.
سوره بقره، آيه256.
2.
نک: محمد بهشتي، اديان و مهدويت، ص5 ـ 6.
3.
حسن عميد، فرهنگ عميد، ص1121.
4.
علي اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج14، ص20817 .
5.
نک: احمد سياح، فرهنگ بزرگ جامع نوين، ج1، ص817،
660، 687 و 612.
6ـ
لوئيس معلوف، المنجد، ص540، ماده عيش.
|