نگاهى گذرا به ريشه هاى دشوارى وظيفه ى منتظران
1
- آراستگى به عدالت و تقوا
فرد منتظر بايد يك متديّن راستين بوده، به زيور
عدالت، تقوا و پارسايى آراسته باشد. پيرو واقعى و
صدّيق حضرت ولى عصر(عجلّ اللّه تعالى فرجه) كسى
است كه رفتار و مكتب آن جناب را الگوى عملى خود
قرار دهد. قيام مولا و تمامى زحمات جان فرساى
ايشان و همه ى مجاهدتها و رشادتها و شهادتهاى
پدران بزرگوار وىعليهم السّلام
در راه تربيت نفوس و پرورش دينداران واقعى
بوده است. طبعا انصار و ياران حضرتش كه در اين مهم
وى را مدد مىرسانند، با رهبر خود هم سنخى روحى و
رفتارى خواهند داشت. منتظرانِ گوش به فرمانِ وى كه
در ركابش حاضر مىشوند، عاملانِ به فرمان الهى:
(اتّقوا اللّه حقّ تقاته) آن گونه كه حق تقوا و
پرهيزگارى است، از خدا بپرهيزيد
مى
باشند.
نشانه ى بارز كسانى كه در دوره ى غيبت حجت
قائمعليه السّلام (انتظار) پيشه مىكنند، به
روشنى در كلام نبوى ذكر شده است. حضرت رسولصلى
الله عليه و آله ، در تجليل از مقام شامخ (منتظران
آخر الزمان) خطاب به صحابه فرمود:
(شما اصحاب من هستيد، ليكن برادران من مردمى
هستند كه در آخرالزمان مىآيند). آنگاه در مقام
توصيف اوج مجاهدت و تديّن ايشان مىفرمايد:
(لأحدهم أشدُّ بقيةً على دينه من خرط القتاد فى
الليلة الظلماء، أو كالقابض على جمر الغضا؛ أولئك
مصابيح الدُّجى...)
‑ هر يك از ايشان بيش از
[كسى كه بر زجر] پوست كندن درخت خار با دست خالى
در شب تاريك يا نگاهدارى آتش سوزان چوب درخت تاغ
در كف دست
[صبر مىكند] ، در ديندارى خود استقامت و
پايدارى مىورزد. به راستى كه آنان چراغهاى هدايت
در شبهاى ظلمانى هستند).
در اسلام، رابطه ى تنگاتنگى ميان عدالت فردى و
اجتماعى وجود دارد. از ديدگاه اسلام، پيدايش عدالت
فراگير اجتماعى در گرو تحقق عدالت فردى در آحاد
جامعه است؛ اين بدان معناست كه برآيند تعادل
مهرههاى يك مجموعه به تعادل كل آن منتهى مىشود.
عدل مقابل ظلم است (به قول منطقيان اين دو عدم و
ملكهاند) كسى كه ظالم باشد، عادل نيست و از آنجا
كه (ارتكاب معصيت) ظلم به نفس تلقى مىشود، فرد
گناهكار براى هر گونه ظلم اجتماعى آمادگى روانى
لازم را خواهد داشت. زيرا معمولا كسى
كه حقوق خودش را پاس نمىدارد، حقوق ديگران
را نيز ارزشمند نمىشمرد.
آنجا كه حتى حس صيانت نفس هم نمىتواند جلودار
خوى تجاوزگرى و سركشى حيوانى انسان باشد، اهرمهاى
كنترل اين تعدّى طلبى نسبت به ديگران، چندان كارآ
نمىنمايد.
براين اساس، رتبه ى (تحقق عدالت فردى) بر (ايجاد
عدالت اجتماعى) مقدّم است؛ يعنى حصول (عدالت
أنفسى) پيش نياز وصول به (عدالت آفاقى) است.
از اين رو، اگر فردى با اجتناب از معاصى و رعايت
پرواى الهى، بتواند ملكه ى عدالت را در خود پديد
آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواى نفسانى خود،
اركان حيات اخلاقى را در وجود خود نهادينه سازد،
آنگاه مىتواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل
ناب و مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن
توحيدى مهدوى هماهنگ كند؛ اما در غير اين صورت،
هاضمه ى شخصيت فرد، قدرت جذب مؤلفههاى فرهنگِ
عدالتْ محور دولت كريمه را نخواهد داشت.
طبعا چنين شخصى با شرايط و ملاكهاى جديد هماهنگ
نمىشود و اين تعارض در پايانْ وى را به بن بست
مىكشاند. نمونه ى تاريخى چنين شرايطى را در زمان
حكومت نورانى علوى مىتوان يافت. حضرت از آغاز امر
مىدانست كه نفوس غير مهذّب و تربيت نشده كه از
ملكه ى عدالت فاصله گرفته بودند، عدالت وى را بر
نمىتابند، از اين رو از پذيرش خلافت سرباز زد تا
آنجا كه حجّت را بر آنان تمام كرد، و پس از
استقرار حكومت وَلَوى همان شد كه مولا پيشبينى
فرمود؛ يعنى بسيارى از كسانى كه او را بر حق
مىدانستند و قلبشان با او بود، بر وى شمشير
كشيدند و سرانجام فرق عدالت در محراب عبادت شكافت؛
(قُتِلَ فى محرابه لِشدَّةِ عدلِه).
بارى هر كس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن
(عدلِ مُنتظر) باشد، بايد پارسايى پيشه كند
و
متخلّق به مكارم اخلاق گردد
و به معناى دقيق كلمه، انسانى مكتبى باشد.
2-
آراستگى به بردبارى و پايدارى
فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه
سازد؛ بر پايه ى روايت مفصلّى كه در بيان شرايط
عصر غيبت و اوضاع پيش از مقطع ظهور وارد شده است
و
با تأييد تحليل تاريخى
روندِ حوادث، مىتوان اين نكته را دريافت كه در
دوران غيبت فشار زايد الوصفى بر منتظران مخلص و
صدّيق مهدى موعود(عجلّ الله تعالى فرجه) وارد
مىشود. مقاومت و پايدارى در چنين شرايطى به توانِ
بالاى روحى نيازمند است. منتظران بايد بكوشند تا
به درجات بالاى صبر نايل گردند؛ صبرى كه طبق حديث
شريف (رأس الايمان) است. در اينجا جهت رعايت
اختصار صرفا به ترجمه ى يك حديث نبوى اكتفا
مىكنيم: روزى رسول خداصلى الله عليه و آله
خطاب به اصحاب فرمودند:
(پس از شما كسانى مىآيند كه به هريك از آنان،
اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد). اصحاب
پرسيدند: اى رسول خدا! ما در غزوات بدر، اُحد و
حُنين با شما بوديم و درباره ى ما آياتى از قرآن
كريم نازل شده است؛ پس چرا به آنان پنجاه برابر ما
ثواب داده مىشود؟ حضرت پاسخ گفتند: (آنان در
شرايطى [بس دشوار] خواهند بود كه اگر شما در آن
شرايط به سر بريد، تحمّل و استقامت آنان را
نخواهيد داشت).
3
-
بهرهمندى از دين شناسى بنيادين
فرد منتظر بايد فهم و تلّقى صحيحى از دين داشته
باشد؛ مطالعه ى تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است
كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمانهاى
متمادى، آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله
مىگيرند و خطوط اصلى و فرعى آنها هر يك به نوعى
با حذف و اضافه، تشديد و تضعيف، تبديل و تغيير،
تأويل و تفسير و... دچار تحريف - يعنى انحراف از
اصل - مىشوند.
تمامى اَشكال تحريف را از يك نظر مىتوان به دو
نوع لفظى و معنوى تقسيم كرد. درباره ى وقوع تحريف
در اسلام بايد گفت: هر چند در كتاب آسمانى ما قرآن
كريم، تحريف لفظى راه نيافته است؛ ليكن در طى
چهارده قرن گذشته، عواملى چون تفسير به رأى يا كج
فهمى قرآن، فقدان بخشى از منابع حديث و سيره و
سنّت، جعل حديث و نشر اسرائيليات، تحريف تاريخ و
شخصيتها، جمود فكرى و قشرىگرى، نفوذ فرهنگهاى
بيگانه و پيدايش رگههاى التقاط، نِحله سازى
مسلمانان و فرقه سازى استعمارگران، مهجورشدن وحى
از صحنه ى زندگى اجتماعى و حيات سياسى، ترويج
اسلام شناسىهاى مسموم و مغرضانه مانند سناريوى
استشراق، تك بُعدى ديدن دين و... همگى به نوعى در
تحريف خلوص اسلام نقش داشته اند.
همچنان كه امام خمينى؛ فرمودند اگر نبود
مجاهدتهاى علمى استخوان سوز و طاقت فرساى علماى
عظام - يعنى فقيهان و اسلامشناسان ژرفانديش و
جامعنگر - معلوم نبود امروز چه چيزى را به جاى
اسلام به خورد تودههاى مسلمان مىدادند. ولى با
اين وصف، رسوباتى از آن همه جريان ناسالم و
انحرافى خواه ناخواه در ذهنيت جامعه ى اسلامى ته
نشين خواهد شد.
وظيفه ى فرد منتظر و جامعه ى منتظران در عصر غيبت،
به ويژه در دوره ى حاضر - كه با تداوم و تورم
نظريهپردازى و مطالعات نظرى در حوزه ى دين پژوهى،
فلسفه هاى مطلق و مضاف و عرصه ى وسيع علوم
انسانى، روند برداشتهاى ناصواب از دين پيچيده تر
است - اين است كه اسلام ناب را از سرچشمه هاى
اصيل آن دريافت دارند.
بايد توجه داشت كه دفترچه ى راهنماى اسلام كه
صراط مستقيم دستيابى به سعادت را به مؤمنان نشان
مىدهد، امروزه نسخه بدلهاى فراوان به ظاهر
مشابه، امّا گمراه كنندهاى دارد كه سعادت
مىنمايند، ولى شقاوت مىفروشند.
امام مهدىعليه السّلام
نه تنها يك انقلابى و رهبر سترگ سياسى
-اجتماعى است كه عدالت اجتماعى - اين آرمان همه ى
رسولان الهى- را در گستره ى جامعه بشرى محقق خواهد
ساخت، بلكه يك مصلح بزرگ دينى است.
او
بساط همه ى دين فروشان و بدعتگذاران و التقاطيان
و متحجرّان را برخواهد چيد و مردمان را به سوى
ابعاد ناشناخته و متروك دين، هدايت خواهد كرد.
قيام او نهضت عظيم احياى تفكر و حيات دينى است
و
در زمينه ى معرفى و عملىكردن اسلام حقيقى و
راستين از هيچ تلاشى فروگذار نخواهد كرد و هر كه
را در مقابل اين حركت اصلاحى بايستد، درهم خواهد
كوبيد.
اهميت اين امر به گونهاى است كه بر پايه ى
روايات معتبر، هنگامى كه اسلام نخستين بار به دست
رسول اكرمصلى الله عليه و آله
ظهور كرد مردم با بتهاى سنگى و چوبى در
برابر حضرت ايستادگى و مقابله كردند، ليكن در آن
زمان كه اسلام براى دومين بار به دست مهدى
موعود(عجلّ الله تعالى فرجه) ظهور خواهد كرد،
گروهى با تمسك به آيات قرآن در برابر آن حضرت
صفآرايى خواهند كرد.
حضرت در روند تكميل پروسه ى احيا و اصلاح، ناگزير
با برخى از ياران و سپاهيان خود برخوردى قاطع و
سركوبگرانه خواهد داشت.
علت آن كه جمعى از دينداران صورى يا قشرى چنين
مقاومتهايى را از خود بروز داده و در مقابل حضرت
مىايستند، دو چيز است:
الف) هواپرستى دين فروشان مسلماننما؛ اين عامل
در كلام علىبن ابيطالب (عليه أفضل صلوات المصلين)
اين گونه منعكس شده است:
(يَعْطِفُ الهوى على الهدى، إذا عَطَفُوا الهُدى
على الهوى ويعطِفُ الرأى على القرآنِ إذا عَطَفُوا
القرآنَ على الرأى)
[مهدى موعود] هواهاى نفسانى مردمان را به هدايت
تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواى نفس را بر
هدايت غالب سازند، و آرا و نظريات را به قرآن
بازخواهد گرداند، هنگامى كه قرآن را به آراى خود
بازگردانند).
ب) عدم برخوردارى متدينان قشرى از معرفت و تربيت
بايسته ى اسلامى؛ از مجموع تراث غنى روايى (ابواب
الفتن، الملاحم و أنباء القائم) شباهتى ميان دوران
حكومت امام مهدىعليه السّلام
و اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه
السّلام به دست مىآيد. همچنان كه حضرت على
مرتضىعليه السّلام
با گروههايى جنگيد كه يا هواپرستى و دنيا
طلبىشان آنان را به خروج در مقابل امام وقت
واداشته بود (يعنى دو گروه ناكثين و قاسطين) يا
فهم سقيم و تعصب كور دينى (يعنى گروه مارقين و
خوارج)؛ به همين ترتيب در زمان حكومت حضرت ولى
عصرعليه السّلام
نيز دو گروه در برابر امام زمان خروج كرده،
بر حضرت تيغ مىكشند؛ هواپرستان و كج انديشانى كه
نه فهم ژرف و جامعى از دين، حكمت و كاركرد آن
دارند و نه ادب و تربيت لازم دينى در برخورد با
حجّت زمان را.
بدين ترتيب، امام عليه السّلام
در جبهه ى خارجى بايد با نظام سلطه و
استكبار جهانى وارد جنگ شود و در جبهه ى داخلى با
منتظرانى كه مىپنداشتهاند مهدى موعود همان كسى
است كه خدا وعده داده تا بيايد و آرزوها و خواسته
هاى آنان را برآورده سازد يا آنچه را كه آنان تحت
عنوان (دين) بازشناخته و پذيرفته بودهاند، اجرا
كند!
در آسيب شناسى ايده ى انتظار، بايد تمهيداتى
انديشيده شود كه منتظران در سطح كلانْ با دين و
اهداف آن، موانع و محدوديتهاى شناخت كامل دين در
عصر غيبت، امامت و حوزه ى اختيارات امام، مفهوم
صحيح و سازنده ى انتظار و وظايف منتظران، سيره و
مشى امام عصرعليه السّلام
در عصر ظهور، علايم قطعى ظهور، اهداف قيام
قائم آل محمدعليه السّلام
آشنا شوند. نيز در تربيت نفوس جامعه ى
اسلامى بايد روح ولايت پذيرى در كالبد آحاد
منتظران دميده شود تا بدين وسيله از تشكيل مهدى
باورىهاى سطحى و انحرافى در يان منتظران پيشگيرى
شود.
4
- لزوم اصلاح طلبى و ظلم ستيزى
فرد منتظر بايد به سهم خود، در راه اصلاح جامعه و
استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدى بكوشد؛ آن كه
منتظر مُصلح جهانى است، خود نيز بايد صالح و مُصلح
باشد. لزوم صالح بودنِ فرد منتظِر در محور شماره ى
يك تبيين شد. اكنون توضيح كوتاهى در باب لزوم
مصلحبودن منتظران ارايه مىشود.
در شريعت مقدس اسلام، تأكيدهاى فراوانى مبنى بر
لزوم مبارزه با هرگونه فساد اخلاقى - سياسى -
اجتماعى وارد شده است. شارع مقدس اين حساسيت
حكيمانه را در قالب تقنين به صورت (اصل امر به
معروف و نهى از منكر) إبراز كرده است. امر به
معروف و نهى از منكر از ديدگاه فقه اسلامى وظيفه ى
شرعى و همگانى است. نتيجه ى مستقيم انجام اين
فريضه، (إصلاح) و مجرى آن (مُصلح) ناميده مىشود.
براى درك اهميت اين اصل در اسلام، به ذكر يك آيه
از قرآن كريم و دو حديث از اهل بيت عصمت و طهارت
بسنده مىكنيم. خداى سبحان مىفرمايد:
(كُنتمخَيرَاُمّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ
تَأمُرونَ بِالمَعروُفِ وتَنهَونَ عَنِالمُنكَرِ
وتُؤمِنونَ بِاللّهِ...)
‑ شما بهترين امّتى هستيد
كه براى انسانها پديدار شده است، (چه اين كه) امر
به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خدا ايمان
داريد...)
همچنين رسول خداصلى الله عليه و آله
فرمود:
(يا أيهاالناس! إنّ اللّهَ يقولُ لكم: مُروا
بالمعروف وانْهَوا عَنالمُنكَرِ، قبلَ أنْ
تَدعُوا فلا اُجيبَ لكم وتَسألونى فلا اُعطيكم
وتَستَنْصِرُونى فلا أنصُرَكم)
‑ اى مردم! خداوند
مىفرمايد: امر به معروف و نهى از منكر كنيد پيش
از آن كه مرا بخوانيد و به شما پاسخ ندهم و از من
درخواست كنيد، شما را محروم سازم واز من يارى
طلبيد، شما رايارى نكنم).
امام باقرعليه السّلام
فرمود:
(إنّ الأمرَ بالمعروفِ والنَهى عَنالمُنكرِ
سبيلُ الأنبياءِ ومِنهاجُ الصُلحاءِ فريضة عظيمة
بها تُقام الفرائضُ وتأمَن المذاهبُ وتحلّ
المكاسبُ وتردّ المظالم وتعمر الأرضُ ويُنتَصف مِن
الأعداء ويَستقيم الأمرُ)
‑ بىترديد امر به معروف و
نهى از منكر، راه انبيا و طريقه ى صالحان است. امر
به معروف و نهى از منكر، وظيفهاى سترگ و خطير است
كه ساير واجبات دينى به واسطه ى آن انجام مىپذيرد
و راهها به وسيله ى آن امنيت مىيابد و درآمدها
به واسطه ى آن حلال و مشروع مىگردند و مظالم دفع
مىگردد و زمين آباد مىشود و از دشمنان انتقام
گرفته مىشود و امور سامان مىيابد).
همچنين روايات فراوانى بيانگر اين نكته است كه
چنانچه اين فريضه ترك شود، اشرار بر جامعه حاكم
خواهند شد
و عذاب الهى بر آن جامعه نازل خواهد گشت.
امر به معروف و نهى از منكر در عصر غيبت، دو ويژگى
دارد:
الف) سطح فردى؛ در هر انقلابى، پس از پيروزى و
تثبيت، نياز اساسى و نخستين، ضرورت وجود نيروى
انسانى مجرّب و قابل اعتماد است.
از اين رو، تشكّلهاى سياسى، احزاب، تراستهاى
قدرت و... به مسئله ى (كادر سازى) اهميت جدى
مىدهند. انقلاب عظيم مصلح جهانى هم از اين قاعده
مستثنى نيست؛ يعنى رأس مخروط رهبرى انقلاب براى
اداره ى كشورى به گستردگى چند قاره و تثبيت
پايههاى تمدن نوين خود، به حجم عظيمى از نيروى
ورزيده ى قابل اعتماد انسانى نياز دارد و جامعه ى
منتظران در عصر غيبت و تا پيش از ظهور حضرت، بايد
در درون خود، عمليات بنيادين كادرسازى را آغاز
كند.
يكى از شاخصهاى اصلى كادر انقلابى حكومت مهدوى،
پارسايى و تهذيب نفس و آراستگى به مكارم اخلاق
و... است. يقينا در جامعهاى كه داعيان به خير و
نيكى، و بازدارندگان از شر و زشتى وجود نداشته
باشند، نفوس مهذّب بسترى مساعد براى رشد و تكثير
پيدا نمىكنند؛ به ويژه اگر قرار نباشد كه شكوفايى
استعدادهاى معنوى در قالب تنگ استثناها محصور
گردد.
بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر نسبت به تك
تك افراد، پيش نيازى اساسى براى پرورش كادر
فرماندهان و كارگزاران حكومت مصلح جهانى است.
حكومتى كه به فرماندهان ارشد لشكرى و مديران
برجسته ى كشورى بسيارى در مرحله ى اول و فرماندهان
و مديران ميانى انبوهى در درجه ى دوم نيازمند است.
ب) سطح حكومتى؛ منتظران مصلح جهانى موظفاند با
منكرات كلان حكومتى بر خورد فعال و جدّى داشته
باشند. از آنجا كه (الناس على دينِ مُلوكهم)
(امروزه هر چند مدل حكومتهاى پادشاهى آرام آرام
به طور كلى از صحنه ى سياسى دنيا خارج شده است،
اما مفاد اين كلام هنوز صادق است؛ زيرا دستگاههاى
تبليغاتى حكومتى و رسانههاى دولتى به نحوى مؤثرتر
از پيش، ارزشهاى مورد نظر حاكميتها را به
تودهها تزريق مىكنند) منكراتى كه از سوى
دستگاههاى رسمى اشاعه مىگردد، تأثيرى به مراتب
مخرّبتر را دربر دارد.
ازسوى ديگر، يكى از اساسىترين رسالتهاى منجى
موعود(عجلّ اللّه تعالى فرجه)، بر چيدن بساط ظلم و
حق كشى همين حاكميتهاى غيرالهى و صاحبان زر و زور
است. او مىآيد تا بازوان اُختاپوس نظام سلطه ى
جهانى را با تبر ابراهيمى خود براى هميشه قطع كند.
به پا خاستن مستضعفان در ركاب منجى عالم و مواجهه
ى آنان با صاحبان بمبهاى هستهاى، موشكهاى
بالستيك و كلاهكهاى اتمى و سلاحهاى ميكربى و
شيميايى و... نيازمندِ پيش زمينه ى روانى مساعد
است.
اگر آنان عمرى را در پذيرش سلطه ى جايران سپرى
كرده باشند و اگر كسى را به ياد نياورند كه يكبار
به خود جرأت مواجهه با سركردگان استكبار جهانى را
داده باشد، مرعوببودن در مقابل حزب الشيطان، چون
عادتى ثانوى در وجودشان رخنه خواهد كرد، و اين ضعف
عمده ى روحى، در موج خيز خطرات قدمهاى آنان را
سست خواهد كرد.
امر به معروف و نهى از منكرِ حاكمان و دولتها،
يكى از ارزشمندترين اقدامات فرد مسلمان شمرده شده
است.
رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله
فرمود:
(أفضلُ الجهادِ، كلمةُ عدلٍ عندَ إمام جائر)
‑ برترين جهاد، سخن
عادلانهاى است كه در برابر حاكم ستمگرى بر زبان
جارى شود).
اميرمؤمنان علىعليه السّلام
فرمود:
(وانّ الأمرَ بالمَعروفِ والنَّهى عنالمُنكرِ
لايُقرّبانِ من أجلٍ ولا يَنقُصانِ من رزقٍ،
وأفضلُ مِن ذلك كلّه كلمةُ عدلٍ عَند إمام جائر)
‑ امر به معروف و نهى از
منكر، نه اجلى را نزديك و نه رزقى را كم مىكند،
[امّا] برتر از آن همه، سخن عادلانهاى است كه پيش
روى حاكم ستمگرى بر زبان جارى شود).
امام باقرعليه السّلام
فرمود:
(مَنْ مَشى إلى سلطانٍ جائر فأَمَرَه بِتقوى
اللّهِ ووَعَظَه وخَوَّفَه، كانَ له مثلُ أجْرِ
الثَقَلين مِن الجنّ والأنسِ ومثلُ أعمالِهم)
هركس به سوى حاكم ستمگرى رود و او را به پرواى
الهى امر نموده و موعظهاش كند و بترساند، خداوند
مانند اجر جن و انس و عبادات ايشان را به وى عطا
كند).
بارى منتظران واقعى، اين زمينه سازان ظهور با
اقتدا به مولاى قائمعليه السّلام خود، مشى
مبارزاتى و قيام عليه دستگاه جبّاران را پيشه ى
خود مىسازند. آنان به هنگام شنيدن لقب مولاى خود
(قائم) (قيامگر) به پا مىايستند و با اين عمل
آمادگى هميشگى خود را اعلام مىدارند.
آنان پيام رئيس مذهب، امام صادقعليه السّلام
را كه فرمود:
(لِيُعِدَّ أحدُكُم لخروجِ القائمِ ولو سَهما)
‑ حتما هر يك از شما
منتظران براى قيام حضرت قائم سلاح فراهم سازد، هر
چند يك تير).
لبيك مىگويند و خطاب به خداوند سبحان عرضه
مىدارند:
(اللّهم إنْ حالَ بينى وبينه الموتُ الذى
جَعَلْتَه على عبادِك حَتما مَقْضيا، فأخْرِجنى
مِن قَبْرى، مُؤتَزِرا كَفنى، شاهرا سيفى،
مُجَرِّدا قَناتى، مُلَبِّيا دعوةَ الداعي
فىالحاضِرِ والبَادى)
(بارالها! هرگاه ميان من و مولايم مرگ حايل گردد
كه سرنوشت حتمى بندگانت قرار دادهاى، از تو
مىخواهم كه مرا از قبرم بيرون آرى، در حالى كه
كفن به تن كرده، با شمشير بركشيده و نيزه ى برهنه،
دعوت آن داعى إلى الخير را در شهر و باديه اجابت
كنم و [در ركابش حاضر گردم]).
از
اين رو، در حديثى شريف از حضرت باقرالعلومعليه
السّلام
وارد شده است كه:
(هَيْهاتَ هَيْهاتَ لايكونُ فرجُنا حتّى
تُغَرْبَلُوا، ثم تغربلوا، ثم تُغَربلوا حتّى
يذهبَ الكدرُ ويَبقى الصَّفْو)
بىترديد فرج موعود ما براى [شما] حاصل نشود تا
آنكه به سختى غربال شويد تا ناخالصان بروند و
خالصان باقى بمانند).
امام صادقعليه السّلام
فرمود:
(لايكون هذا الأمر حتّى يذهب ثلثا الناس)
(فرج قائم حاصل نخواهد شد تا زمانى كه دو سوّم
مردم كنار بروند).
خداوند سبحان، زمانى منجى موعود را به جامعه بشرى
عرضه خواهد كرد كه دلهاى منتظران لبريز از تقاضاى
واقعى باشد. اين مطلب را خود حضرت ولى عصر(عجلّ
الله تعالى فرجه) در توقيعى كه خطاب به شيخ مفيد؛
صادر فرمودهاند، بيان داشتهاند:
(...ولو كان أشياعُنا، وفَّقَهم اللهُ لِطاعَته،
عَلى اجتماعٍ من القُلوبِ فى الوفاءِ بالعهد
عليهم، لَما تَأخَّر عَنهُم اليمنُ بِلقائنا
ولتعَّجلَتْ لهم السعادةُ بمشاهدتنا على حقّ
المعرفة وصِدقِها منهم بنا، فما يَحبسُنا عَنهم
إلاّ ما يَتصلُ بِنا ممّا نُكرِهُ ولا نُؤثره
مِنهم...)
اگر شيعيان ما - كه خدايشان بر انجام طاعات موفق
بدارد - در وفاكردن به عهد ما همدل و يكنوا بودند،
در يمن لقاى ما دچار تأخير نمىشدند و سعادت
ديدارِ توأم با معرفت ما، به سويشان مىشتافت؛
چيزى جز آن چه از ايشان به ما مىرسد و از آنان
نمىپسنديم، ما را از ايشان جدا نكرده است).
|