Skip Navigation Links
Skip Navigation Links
Skip Navigation Links



 

   
   

ظهور در قرآن و احاديث 

 
 

 

دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)، بدون شك، والاترين، شكوفاترين وارجمندترين فصل تاريخ انسانيّت است. دورانى كه وعده هاى خداوند در خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان وراثت صالحان عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرين پرچمدار عدالت و توحيد، صحنه شكوهمندترين جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود.

ترديدى نيست كه از نظر جامعه اسلامى، كليه مفاهيم و معتقدات اصيل اسلامى ريشه در كلام الهى دارد و عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) نيز كه يكى از معتقدات اصيل اسلامى است، صورت كلّى و مايه اساسى آن در كتاب خدا «قرآن كريم» تجلّى يافته و اين كتاب بزرگ آسمانى در اين زمينه نيز مانند زمينه هاى ديگر يك، بحث كلّى و اُصولى مطرح نموده و فرا رسيدن آن روز فرخنده و مبارك را به تمام پيروان اسلام بشارت داده است.

در اين زمينه، آيات متعددى در قرآن كريم وارد شده است كه پيشوايان دينى آنها را به وجود مقدّس مهدى(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل كرده اند. ما براى مزيد اطّلاع و اثبات مدّعاى خود آنها را در اينجا مى آوريم.

اينك آياتى كه به وجود مقدس مهدى(عليه السلام) تفسير و يا تأويل شده است:

 

1 ـ سوره بقره

 

آيه اوّل:

(هُدىً لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ)

«(قرآن) هدايت است براى پرهيزكاران، آنان كه به غيب ايمان مى آورند».

جابر بن عبدالله انصارى ضمن نقل حديث مفصلى گويد:

جندل بن جنادة بن جبير يهودى نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آمد ]و پس از دريافت پاسخ سؤالى كه مطرح نمود، اسلام آورد[ آنگاه در باره اوصياى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)از آن حضرت پرسش نمود. پيامبر خدا در جواب او نام يكايك آنان را بر شمرد تا اين كه فرمود:

«. . . پس از او ]يعنى بعد از امام حسن عسكرى(عليه السلام) [فرزندش محمّد است كه مهدى، قائم و حجّت خوانده مى شود. او از ديده ها پنهان مى شود و سپس ظاهر مى گردد، و هنگامى كه ظهور كند زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است».

سپس فرمود:

«خوشا به حال آنان كه در زمان غيبت او صبر مى كنند و خوشا به حال كسانى كه در محبّت آنها ثابت قدم مى مانند; آنها همان اهل تقوا هستند كه خداوند در كتاب خود توصيفشان نموده و فرموده است:

(هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ)

امام صادق(عليه السلام) نيز در تفسير اين آيه فرموده است:

« متّقين، شيعيان علىّ بن ابى طالب(عليه السلام) هستند، و غيب، حجت غايب است».

در حديث ديگرى در همين رابطه آمده است كه فرمود:

« «اَلَّذين يُؤمِنونَ بِالْغَيْب»، در حق كسانى است كه به قيام حضرت قائم(عليه السلام)ايمان بياورند و آن را حق بدانند».

آنچه از اين أحاديث استفاده مى شود اين است كه:

«مقصود از متقين، همان مؤمنان به حضرت مهدى(عليه السلام)مى باشند و غيب خود آن حضرت است. چرا كه غيب چيزى است كه از حواس پنجگانه پنهان باشد و همان گونه كه خداوند و جهان آخرت غيب محسوب مى شود ـ بدين دليل كه با حواس پنجگانه درك نمى شود ـ حضرت مهدى(عليه السلام) نيز غيب است. چرا كه آن حضرت در زمان غيبت با رؤيتى عمومى كه به واسطه آن شناخته شود، ديده نمى شود. ]يعنى يا كسى ايشان را نمى بيند و يا اگر هم ]او را به بيند [نمى شناسد، و فقط عدّه اى محدود به زيارت ايشان مشرّف مى شوند[».

 

آيه دوّم:

(وَإذ ابتلى إبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنُّ).

«هنگامى كه حضرت ابراهيم را پروردگارش به وسيله كلماتى آزمود، پس آنها را به انجام رسانيد».

مفضّل بن عمر در تفسير اين آيه مباركه گويد:

درباره اين آيه مباركه «وَ إِذِ ابتلى إبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات . . .»، از امام صادق(عليه السلام)پرسش نمودم، حضرت فرمود:

«اين همان كلماتى است كه حضرت آدم(عليه السلام) از پروردگار خود دريافت نمود. پس توسّط آن كلمات به پيشگاه پروردگار توبه نمود و خداوند توبه اش را پذيرفت.

و جريان توبه چنين بود كه حضرت آدم (عليه السلام) عرض كرد:

«يا رَبِّ أَسْألُكَ بحقِّ محمّد و عليٍّ و فاطِمَةَ وَ اْلَحَسَنِ وَ الْحُسَيْن إلاّ تُبْتَ عَلَيَّ»

]اى خداى من ! از تو مى خواهم كه به واسطه محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) توبه مرا بپذيرى! پس خداوند توبه او را پذيرفت كه او بسيار توبه پذير و مهربان است[».

گفتم:اى فرزند رسول خدا! مقصود از «فَأتَمَهُّنَّ» در اين آيه چيست؟

فرمود:

«مقصود اين است كه: خداوند آنها را تا قائم مهدى(عليه السلام) به اتمام رسانيد و دوازده امام(عليهم السلام) را كه 9 تن آنان از فرزندان حسين(عليه السلام) مى باشند، براى او بيان فرمود».

در توضيح اين حديث شريف بايد به اين نكته توجّه داشت كه:

«. . . ابتلاء به معنى امتحان و اختيار است و معناى حديث اين است كه خداوند متعال، پيامبر خليل خود حضرت ابراهيم(عليه السلام) را آزمايش نمود و او را با اسامى مبارك رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمّه اثنى عشر(عليهم السلام) امتحان فرمود. و امّا اين كه حقيقت آزمون چه بوده است؟ آيه كريمه در مورد آن سخنى نگفته; وليكن احاديث شريفه آن را روشن نموده اند، و در آنها چنين آمده است كه، آن امتحان، خضوع در برابر افضليّت و برترى آنان، يعنى برترى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و أهل بيت او(عليهم السلام) و اعتقاد به متابعت (حضرت ابراهيم(عليه السلام)) از ايشان بوده است».

 

آيه سوم:

(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوْعِ وَ نَقْص مِنَ الأَمْوالِ والأَنْفُسِ وَالَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ).

«ما شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماييم، و مژده بده به آنها كه شكيبا و ثابت قدم هستند».

محمّد بن مسلم گويد: امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود:

«پيش از آمدن قائم(عليه السلام) علامتهايى براى امتحان مؤمنين خواهد بود».

عرض كردم: آن علامتها چيست؟ فرمود:

«بيمارى هاى گوناگون كه سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخها كه سبب گرسنگى است و كاهش در اموال و جانها كه قحطى و مرگ و مير فراوان است و نقص در محصولات كه به نيامدن بالان است. پس در آن موقع به آن ها كه در عقيده به ما ثابت مى مانند مژده بده».

آن گاه فرمود:

«اى محمّد! اين تأويل آيه است، و هيچ كس جز آن ها كه راسخ در علم اند، تأويل آن را نمى داند، و مائيم راسخان در علم»

 

2 ـ سوره آل عمران

(أَفَغَير دينِ الله يَبغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إلَيه يُرجَعُونَ) .

«آيا جز دين خدا را مى جويند؟ با آن كه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم او هستند، و به سوى او بازگردانيده مى شوند».

در تفسير اين آيه شريفه و جهانى شدن آيين توحيد و حاكميت آخرين دين خدا بر سرتاسر جهان، روايات چندى از حضرات معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه به قسمتى از آنها در اينجا تبرّك مى جوئيم:

 

1 ـ امام باقر(عليه السلام) در مورد ظهور حضرت قائم(عليه السلام) مى فرمايد:

«هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند، هيچ آبادى و سرزمينى در روى كره زمين باقى نمى ماند مگر اين كه نداى «لا إله إلاّ الله و محمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود. و اين همان گفتار خداى تعالى است كه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ في السّماوَاتِ وَ الأَرْضَ . . .) و حضرت صاحب الأمر(عليه السلام)«جزيه» را نمى پذيرد چنان كه رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)مى پذيرفت و اين، همان قول خداى تعالى است كه، با كافران بجنگيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و دين تماماً از آن خدا باشد ».

 

2 ـ در تفسير همين آيه شريفه از حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

«هنگامى كه حضرت قائم مهدى(عليه السلام) قيام كند هيچ نقطه اى در روى زمين باقى نمى ماند جز اين كه بانگ «لا اله الا الله و محمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود».

 

3 ـ در مورد همين آيه مباركه در حديثى از امام كاظم(عليه السلام) در باره حضرت قائم(عليه السلام)چنين مى خوانيم:

ابن بكَيْر، گويد: از امام كاظم(عليه السلام) در مورد اين آيه شريفه پرسيدم، حضرت فرمود:

«انزلَتْ فِي القائم(عليه السلام) اِذا خَرَجَ بِالْيَهُوْدِ وَ النَّصارى وَ الْصّابئين وَ اْلزَّنادِقَة و أَهْل الرَدَّة وَ الكُفّار، فِى شَرْقِ الأرْضِ وَ غَرْبِها فَعَرَضَ عَلَيْهِم الإسلام، فَمَنْ أسْلَمَ طَوْعاً أمَرَهُ بِالصَّلاةِ و الزَّكاةِ وَ ما يُؤمَرُ بِهِ الْمُسْلِم وَ يَجِبُ لله عَلَيْه، وَ مَنْ لَمْ يسلم ضَرَبَ عُنُقَهُ حتّى لا يَبْقى فِى المَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ أحَدُ إِلاّ وَحَّدَ الله».

«اين آيه، در باره حضرت قائم(عليه السلام) نازل شده است. هنگامى كه ظاهر شود، آيين مقدّس اسلام را در شرق و غرب جهان، به يهود و نصارى و صائبان و ملحدان و مرتدان و كافران عرضه مى دارد، هر كس آن را از روى ميل و رغبت بپذيرد، به نماز و زكات و ديگر فرائض اسلامى امر مى فرمايد و هر كس امتناع ورزد، گردنش را مى زند تا در همه شرق و غرب جهان جز موحّد و يكتا پرست باقى نماند».

 

3 ـ سوره نساء

(وَ إنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقيامَةِ يَكوُنُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً).

«و هيچ يك از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ، به او ]يعنى حضرت مهدى(عليه السلام) يا حضرت عيسى(عليه السلام) [ايمان مى آورد».

پيش از آن كه در باره تفسير اين آيه شريفه سخنى بگوييم، لازم است نكته اى را ياد آور شويم و آن اين كه، در مورد ضمير «مَوتِهِ» دو احتمال است; يكى اين كه به اهل كتاب بر گردد و ديگر اين كه به حضرت عيسى(عليه السلام). بنابر احتمال اوّل، معناى آيه شريفه اين است كه «احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ، به حضرت عيسى(عليه السلام)ايمان آورد» و بنابر احتمال دوم، معناى آيه چنين خواهد بود «احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ حضرت عيسى(عليه السلام) به او ايمان خواهد آورد».

برخى از مفسّران اهل سنّت كه احتمال اوّل را برگزيده اند ناچار شده اند كه توجيهات عجيب و غريبى را در مورد آيه شريفه ملتزم شوند; ولى بنابر احتمال دوم، معناى آيه بسيار روشن است. چون طبق عقيده قطعى ما مسلمانان، حضرت عيسى(عليه السلام)هنوز زنده است و بعد از ظهور حضرت بقية اللّه(عليه السلام) او نيز ـ از آسمان ـ نازل شده و از ياران و اصحاب آن حضرت خواهد بود»

 

و اينك در رابطه با تفسير آيه شريفه به دو روايت كه از طريق معصومين(عليهم السلام)رسيده است، تبرّك مى جوييم:

 

1 ـ علامه قندوزى حنفى، در تفسير آيه مزبور از محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«حضرت عيسى(عليه السلام) پيش از روز رستاخيز به دنيا فرود مى آيد; پس پيروان هيچ ملّتى، نه يهودى و نه غير يهودى، باقى نمى ماند مگر اين كه پيش از مرگشان، به او ايمان مى آورند، و حضرت عيسى(عليه السلام)در پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى خواند».

و مانند اين روايت را، علاّمه ابن صبّاغ مالكى، و نيز كسان ديگرى غير از او در كتابهاى خود نقل كرده اند.

 

2 ـ بسيارى از دانشمندان بزرگ شيعه در ذيل آيه مزبور، در كتب تفسير و حديث، از «شهر بن حوشب» روايت كرده اند كه گفت:

روزى حجّاج به من گفت: آيه اى در كتاب خدا هست كه مرا ناتوان ساخته است.

گفتم:اى امير! كدام آيه است؟

گفت: اين آيه: «وَإنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوتِه»اين آيه به صراحت مى گويد: احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگش به حضرت عيسى(عليه السلام)ايمان مى آورد، در صورتى كه من يهودى ونصرانى را مى آورم و گردن مى زنم وچشم به دهان او مى دوزم ومى بينم كه ديده ازجهان فرو مى بندد ولبهايش را حركت نمى دهد واعترافى نمى كند.

گفتم: اى امير! معناى آيه آن طور نيست كه شما تصور كرده ايد.

گفت: پس چگونه است؟

گفتم: پيش از آن كه قيامت بر پا شود حضرت عيسى(عليه السلام) به زمين باز مى گردد و در روى زمين هيچ يهودى و مسيحى و غير از آنها باقى نمى ماند جز اين كه به او ايمان مى آورد و او در پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى خواند.

حجّاج گفت: واى بر تو ! اين معنا را از كجا آورده اى؟

گفتم: آن را محمّد بن علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب(عليهما السلام) به من فرموده است.

حجّاج گفت: به خدا سوگند ! آن را از چشمه زلال معرفت آورده اى».

اين حديث در كتب اهل سنّت نيز نقل شده است، و در بسيارى از كتب حديثى، تفسيرى و كلامى آنها تصريح شده كه ضمير «موته» به حضرت عيسى(عليه السلام)بر مى گردد.

به هر حال، كه حضرت عيسى(عليه السلام) پيش از قيام قيامت، به هنگام ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از آسمان فرود مى آيد و در پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد، و به حضرتش اقتدا مى نمايد، و در نتيجه نصارى به جهت اقتداى حضرت عيسى به حضرت صاحب الامر(عليه السلام) در نماز، به آن حضرت ايمان مى آورند، و يهود نيز به حضرت مهدى(عليه السلام)مى گروند.

زيرا حضرت مهدى(عليه السلام) الواح تورات را ـ كه در آنها علامات حضرت مهدى(عليه السلام)و نشانه هاى امامت و رهبرى او موجود است ـ از فلسطين يا غارى در انطاكيه بيرون مى آورد، و پيروان ساير اديان نيز به سبب معجزاتى كه از آن حضرت مى بينند به حضرتش ايمان مى آورند.

 

4 ـ سوره انفال

(وَ قاتِلوُهُمْ حتّى لا تكونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ).

«با كافران بجنگيد تا فتنه اى باقى نماند و دين يك سره از آن خدا باشد».

محمّد بن مسلم گويد:

محضر امام محمّد باقر(عليه السلام) عرض كردم: تأويل قول خداى تعالى در سوره انفال كه مى فرمايد: «وَ قاتِلوُهُمْ حتّى لا تكونَ فِتْنَةٌ . . .» چيست؟ فرمود:

«تأويل اين آيه هنوز نيامده است، و هنگامى كه تأويل آن بيايد با مشركان پيكار خواهد شد تا وقتى كه يگانگى خداى تعالى را بپذيرند و شركى در روى زمين باقى نماند، واين در زمان قيام «قائم» ما خواهد بود».

و در يك روايت ديگر از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:

«. . . تأويل اين آيه هنوز نيامده است. هنگامى كه قائم ما(عليه السلام) قيام كند، هر كس كه زمان او را درك كند، تأويل اين آيه را مى بيند كه، هر كجا را كه تاريكى شب فرا گيرد آيين محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) آنجا را فرا خواهد گرفت، تا اين كه ديگر شركى در روى زمين باقى نباشد».

نكته مهمى كه در اينجا قابل ذكر است اين كه:

«تعبير اين حديث بسيار جالب است ]به[ خصوص كه تاريكى شب را مثال آورده و روشنايى روز را مثال نزده است; زيرا شمول تاريكى بيش از روشنايى است چون ممكن است در روى زمين نقطه اى يافت شود كه نور به آنجا راه پيدا نكند; ولى تاريكى همه جا را فرا مى گيرد و هيچ نقطه اى مستثنى نيست.

هنگامى كه آفتاب عالمتاب امامت ظهور كند همه جهان به نور پروردگار منوّر مى شود و آثار قيام شكوهمند آن مهر تابان در تمام ذرات عالم آشكار مى شود».

آرى ! هنوز تأويل اين آيه واقع نشده است; زيرا به طورى كه مى دانيم، نه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و نه در دوران احدى از خلفاء و نه هم در روزگار هيچ يك از اوصيا، زمانى كه در آن، جز دين حق، دين ديگرى در روى زمين وجود نداشته باشد، به طور كامل در دنيا پديد نيامده است و بنابر اين، شكى نيست كه چنين وضعيتى فقط در زمان حضرت مهدى(عليه السلام) تحقق خواهد يافت.

 

5 ـ سوره توبه

(هُوَ الَّذى أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ لوْكَرِهَ المُشْرِكوُنَ).

«او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت و دينى حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه مشركان ناخشنود باشند».

اين آيه مباركه در سه سوره از سوره هاى قرآن كريم تكرار شده كه اهميّت اين وعده الهى بخوبى روشن مى شود; ولى مهم اين است كه، اين وعده داوند كى محقق مى شود؟ زيرا مسلّم است كه تا كنون اين وعده خداوند تحقّق نيافته و هم اكنون اديان باطل و اديان آسمانى تحريف شده در روى زمين وجود دارند، و شكّى نيست كه وعده خداوند تخلف ناپذير است. بنابر اين، بايد ديد طبق روايات و مدارك معتبر اسلامى هنگام تحقق اين وعده بزرگ كه تحقق قول و پيمان خداوند است، چه وقت خواهد بود؟

آنچه از مجموع روايات معتبر و احاديث متواتر اسلامى كه از طريق شيعه و سنّى روايت شده استفاده مى شود اين است كه اين آيه مباركه، مربوط به زمان ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) است; زيرا در زمان حكومت جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)است كه دين مقدس اسلام در سراسر زمين حاكم مى شود و بشر پيرو يك آيين مى گردد، و نشانى از اديان باطل و تحريف شده در روى زمين باقى نمى ماند.

 

اينك براى اثبات اين مطلب به احاديث چندى كه در اين باره مى آوريم، توجّه فرماييد:

 

1 ـ مقداد بن اسود گويد: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود:

«لايَبْقى عَلى ظَهْرِ الأَرْضِ بَيْتُ مَدَر وَ لا وَبَر إلاّ أدْخَلَهُ الله (عَلَيهِم) كَلِمَةَ الاسْلام، ]إمّا[ بِعِزٍّ عَزِيز و ]إمّا[ بِذُّل ذَلِيل، ]إمّا [يُعِزُّهُم فَيَجْعَلَهُمْ مِنْ أهْلِها فَيُعِزّوا بِهِ، وَ إمّا يُذِلُّهُمْ فَيَدِينُون لَهُ».

«در روى زمين هيچ خانه خشت و گلى و خيمه مويين نمى ماند مگر اين كه خداوند آيين اسلام را در آن خانه وارد مى كند، يا با عزّت و سر بلندى يا با ذلّت و خوارى، يا اين كه اسلام را مى پذيرند و خداوند آنها را سر بلند مى گرداند يا اين كه به ناچار در برابر اسلام سر تعظيم فرود مى آورند».

 

2 ـ مرحوم محدّث بحرانى در ذيل همين آيه در كتاب «المحجة»، حديثى را از اميرمؤمنان على(عليه السلام) بدين صورت نقل مى كند:

«عَنْ عِمْرانِ بْنِ مَيْثَمْ، عَنْ عَبايَةِ بْنِ ربعي، أنَّهُ سَمِعَ أَمير الْمُؤْمِنينَ(عليه السلام)يَقُولُ: «هُوَ الّذَي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» أَظَهَرَ بَعْدُ ذلِكَ؟

قالُوا: نَعَمْ.

قَالَ: كَلاّ، فَوَالَّذي نَفْسِي ! بِيَدِهِ! حتّى لا تَبْقى قَرْيَة إِلاّ وَيُنادي فيها بِشَهادةِ أَنْ لا اِلهَ إِلاّ الله، وَأَنَّ محمّداً رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله وسلم) بُكْرَةً وَعَشِيّاً».

«عمران بن ميثم، از عباية بن ربعى روايت مى كند كه امير مؤمنان على(عليه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «او خداوندى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب و پيروز گرداند هر چند كه مشركان كراهت داشته باشند».

سپس فرمود: آيا اين غلبه و پيروزى تحقّق يافته است؟

گفتند: آرى!

فرمود: نه، هرگز! سوگند به خدايى كه جان على در قبضه قدرت اوست، اين غلبه و پيروزى مُحَقّق نمى شود مگر هنگامى كه هيچ آبادى در روى زمين باقى نماند جز اين كه هر صبح و شام در آن بانگ «لا اِله اِلاّ الله وَمحمّد رَسُولُ الله» بلند شود».

 

3 ـ «مجاهد» در تفسير اين آيه شريفه از قول ابن عبّاس نقل مى كند كه گفت:

«لا يَكُونُ ذلكَ حتّى لا يَبْقى يَهُوْدِىٌّ وَ لا نَصْرانِىٌّ وَلا صاحبُ مِلّة الاّ دَخَلَ فى الإِسْلامِ، حتّى يَأمَنَ الشاةُ وَ الذِّئبُ وَ البَقَرَةُ وَ الأسَدُ وَ الاِنْسانُ وَ الحَيّةُ، وَ حتّى لا تَقْرُض فارةٌ جَرباً، وَ حتّى تُوضَعَ الجِزيَة وَ يُكْسَرَ الصَّليْبُ وَ يُقَتَل الْخِنْزيرُ، وَ ذلِك قَوْلُهُ: «لِيُظْهِرَهْ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهْ الْمُشرِكُونَ» و ذلِك يَكُونُ عند قِيامِ القائمِ عَلَيهِ السَّلام».

«اين وعده محقق نمى شود مگر هنگامى كه تمام يهود و نصارى و پيروان هر كيش به دين اسلام بگروند، و گرگ و ميش و گاو و شير و انسان و مار، بر جان خود ايمن باشند. و ديگر هيچ موشى انبانى را پاره نكند، و جزيه گرفتن از اهل كتاب ساقط شود، و «صليب» شكسته شود، و خوكها معدوم گردند، و اين معناى قول خداى تعالى (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) است. و تحقّق اين وعده، به هنگام قيام قائم آل محمّد(عليهم السلام) خواهد بود».

 

4 ـ امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه 33 سوره توبه فرمود:

«اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمّد ـ صلوات الله عليهم ـ تحقّق مى يابد. ديگر احدى در روى زمين باقى نمى ماند جز اين كه به رسالت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)اعتراف مى كند».

 

5 ـ ابو بصير مى گويد:

«سألت أبا عبد اللّه(عليه السلام) عن قول الله تعالى فى كتابه:

(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الِدّينِ كُلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونْ)

فقال: والله! ما أنزل تأويلها بعدُ!

قلت: جُعلت فداك! و متى ينزل؟

قال: حتّى يقوم القائم إن شاء الله. فإذا خرج القائم لم يبق كافر و لا مشرك إلا كره خروجه، حتّى لو كان كافر أو مشرك في بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن! في بطني كافر أو مشرك فاقتله، قال: فينحيه الله فيقتله».

«از امام صادق(عليه السلام) در باره اين آيه شريفه «او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه مشركان آن را كراهت داشته باشند» پرسيدم؟

امام در جواب فرمود:

«به خدا قسم! هنوز موقع تأويل اين آيه نرسيده است».

گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا مى رسد؟

فرمود:

«هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرا مى رسد، و چون حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند هر كافر و مشركى، ظهور او را نا خوش دارد; زيرا اگر كافر يا مشرك در دل سنگى پنهان شود آن سنگ صدا مى زند: اى مؤمن! كافر يا مشركى در دل من پنهان شده است بيا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بيرون مى آورد و ياران حضرت قائم(عليه السلام) او را به قتل مى رسانند».

 

4 ـ سوره هود

(بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ)

«يكتا بازمانده خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن هستيد».

امام باقر(عليه السلام) در تأويل اين آيه شريفه مى فرمايد:

«هنگامى كه مهدى ما ظاهر شود به خانه كعبه تكيه مى دهد و 313 تن از ياران خاص او به دورش گرد مى آيند. اولين سخنى كه بر زبان مباركش جارى مى شود اين آيه شريفه است: «بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ».

سپس مى فرمايد: «من بقية الله، خليفة الله و حجّة الله هستم بر شما، آنگاه احدى بر آن حضرت سلام نمى كند جز اين كه مى گويد: «السّلام عليك يا بقية الله فى الأرض»; سلام بر تو اى بازمانده خداوند در زمين».

بعد از آن، چون ياران ديگر آن حضرت كه يك گروه ده هزار نفرى مى باشند به دور او گرد آمدند، يهودى و نصرانى و كسى كه غير خداى تعالى را پرستش مى نموده، باقى نمى ماند جز اين كه ايمان مى آورد و او را تصديق مى نمايد و همه ملّتها يكى مى شود، و آن هم ملّت اسلام است، و پس از آن، براى هر معبودى كه به جز خداى تعالى مورد پرستش بوده، آتشى از آسمان مى آيد و او را مى سوزاند».

 

7 ـ سوره ابراهيم

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِج قَومَكَ مِنَ الظُلماتِ إلىَ النُّور وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّام اللهِ إنَّ فِى ذلكَ لاََيات لِكُلِّ صَبّار شَكُور).

«همانا ما موسى را با آيات خود فرستاديم، كه قوم خود را از تاريكى ها به سوى نور بيرون بياور، و روزهاى خدا «ايّام الله» را به آنها ياد آورى كن كه در اين ـ يادآورى ـ براى هر انسان بسيار شكيبا و شكرگزار نشانه هايى است».

شيخ سليمان قندوزى حنفى در كتاب «ينابيع المودّة» از امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه در مورد اين جمله از آيه شريفه «وَ ذَكِرّ هُمْ بأَيّامِ اللّهِ» فرمود:

«أيّام الله ثَلاثَة: يَومَ يَقُوم الْقائِم(عليه السلام)، وَ يَومَ الكَرَّة، وَيَومَ القِيامَةِ».

«روزهاى خداوند ـ تبارك و تعالى ـ سه روز است:

1 ـ روز قيام قائم(عليه السلام)

2 ـ روز رجعت

3 ـ روز قيامت.

اين حديث به همين تعبير از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت شده است.

و در تفسير علىّ بن ابراهيم قمى نيز آمده كه «ايّام الله» سه روز است: روز قيام قائم(عليه السلام)، روز مرگ و روز رستاخيز.

همان گونه كه خوانندگان عزيز ملاحظه نمودند، بر اساس روايات پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، سه روز به عنوان «يوم الله» شناخته شده كه ياد آورى آن در سر لوحه برنامه هاى حضرت موسى(عليه السلام) قرار گرفته، كه روز قيام جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)اوّلين آنها معرفى شده است.

و به حق مى توان گفت: آن روز يكى از روزهاى بزرگ الهى است كه شايسته است «يوم الله» خوانده شود، زيرا آن روز، سر آغاز حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و روز بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و استبداد و استعمار از سراسر جهان، و روز شكستن بتها و گسستن زنجيرها و فرو ريختن كاخهاى ستمگران و در هم شكستن تمام قدرتهاى اهريمنى در پهنه گيتى است.

دوّمين يوم الله، روز «رجعت» است كه در آن روز بندگان شايسته خداوند كه از دنيا رفته اند باز مى گردند و بر سراسر جهان حكومت مى كنند.

سوّمين يوم الله، روز رستاخيز عمومى و روز قيامت است، كه همه مردمان از اوّلين و آخرين در آن روز پر ترس و هراس در صحنه قيامت جمع مى شوند و سلطنت خداوند قهّار را با ديدگان خود مشاهده مى كنند و پاداش نيك و بد اعمال خود را درمى يابند.

 

8 ـ سوره حجر

(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنى إِلى يَومِ يُبْعَثُون * قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).

«(ابليس) گفت: اى خداى من! تا روزى كه مردم بر انگيخته مى شوند به من مهلت بده. ]خداوند[ فرمود: تو از مهلت داده شدگان هستى، تا روز وقت معيّن».

حسن بن خالد گويد: حضرت على بن موسى الرضا(عليهما السلام) فرمود:

«هر كس كه تقوا ندارد، دين ندارد. هر كس كه تقيّه نكند ايمان ندارد. گرامى ترين شما در نزد خدا كسى است كه بيشتر از ديگران به تقيّه عمل كند.

گفته شد: اى پسر رسول خدا! تا به كى؟

فرمود:

إلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم)، وَ هُوَ يَومُ خُرُوج قائِمِنا ; ]تا روز وقت معين كه روز قيام قائم ما است.

از آن حضرت پرسيدند:اى فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟

فرمود:

چهارمين فرزند من، پسر بانوى كنيزان است كه خداوند به وسيله او، زمين را از هر ظلم و ستمى پاك مى كند.

 

9 ـ سوره اسراء

(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كانَ مَنصُوراً).

«و آن كس كه مظلوم كشته شده، ما به ولىّ او حكومت ]و حقّ قصاص [داديم، كه در كشتن اسراف و زياده روى نكند، كه او از جانب ما «منصور» و مورد حمايت است».

علامه قندوزى در كتاب «ينابيع المودّة»، در تفسير اين آيه مباركه آورده است كه اين آيه در باره حسين بن على و مهدى(عليهم السلام) نازل شده است. و از امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«حسين(عليه السلام) مظلوم كشته شد و ما اوليا و وارث خون او هستيم، و قائم ما به خون خواهى حسين(عليه السلام) قيام خواهد كرد. پس هر كسى كه به كشتن آن حضرت راضى بوده است به قتل مى رساند تا آنجا كه خواهند گفت: او در كشتار اسراف مى كند»

در تفسير عيّاشى نيز در همين رابطه از سلام بن مستنير از امام باقر(عليه السلام) با تفصيل بيشترى نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:

«منظور از اين جمله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» حسين بن على(عليهما السلام)است كه مظلومانه كشته شد، و ما اوليا و خون خواهان او هستيم. هنگامى كه قائم ما قيام كند به خون خواهى او و انتقام از دشمنان خدا بر مى خيزد و به حدّى دشمنان را به قتل مى رساند كه مردم گويند: او در كشتن اسراف و زياده روى كرده است».

سپس فرمود:

«آن كس كه واقعاً مظلوم كشته شده، حسين(عليه السلام)، و ولىّ او حضرت قائم(عليه السلام)است.

و اما منظور از «اسراف در كشتار» ،اين است كه اشخاص ديگرى غير از قاتل اصلى او كشته شود.

و اما مقصود از اين جمله «إنَّهُ كان مَنصُوراً» اين است كه، حضرت قائم(عليه السلام)كه ولىّ حقيقى حسين(عليه السلام) و مردى از دودمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)است، از دنيا نمى رود تا اين كه به پيروزى كامل برسد و بر همه دنيا تسلط يابد و سراسر زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد».

در كتاب «كامل الزيارات» از محمّد بن سنان روايت نموده است كه:

مردى از تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً، فَلا يُسْرِف فِى الْقَتْلِ إنَّهُ كان مَنصُوراً» از امام صادق(عليه السلام)سؤال نمود. حضرت در پاسخ او فرمود:

«منصور، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است ـ كه ولى خون حسين(عليه السلام) است ـ و چون ظهور نمايد، اقدام به خون خواهى حسين(عليه السلام) كند و دشمنان را بكشد و اگر همه اهل زمين را به قتل برساند، اسراف نكرده است.

و معناى «فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ» اين است كه او هرگز به كارى كه اسراف محسوب شود دست نمى آلايد. سپس فرمود: به خدا سوگند! كه حضرت قائم(عليه السلام)بازماندگان و ذرارى كشندگان حضرت حسين(عليه السلام) را به واسطه كردار پدران و اجدادشان خواهد كشت».

در كتاب «عيون الاخبار» از عبد السلام بن صالح هروى روايت كرده است كه گفت:

به امام رضا(عليه السلام) عرض كردم كه نظرتان در باره اين حديث «هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند فرزندان قاتلان حسين(عليه السلام) را به خاطر كردار پدرانشان مى كشد» كه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است، چه مى باشد؟

حضرت فرمود: «درست است».

گفتم: پس معناى اين آيه كه مى فرمايد: «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى» ]هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نخواهد كشيد[ چه مى شود؟

فرمود:

«خداوند در تمام گفتارهايش راست و درست فرموده است، لكن فرزندان قاتلان حسين(عليه السلام) كسانى هستند كه از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى كنند و هر كس كه از كارى راضى باشد، مثل آن كسى است كه آن را انجام داده است، و اگر كسى در شرق عالم كشته شود و ديگرى در غرب عالم، به اين قتل راضى و خشنود باشد نزد خداى تعالى با قاتل شريك خواهد بود= از اين رو، حضرت قائم(عليه السلام)آنها را به قتل مى رساند».

مقصود از نقل اين اخبار و احاديث اين است كه: حضرت امام حسين(عليه السلام)انسان ممتازى است كه مظلوم كشته شده و تا كنون انتقام خون به ناحق ريخته وى گرفته نشده، و خداوند حضرت مهدى(عليه السلام) را كه از فرزندان آن حضرت و وارث خون آن شهيد مظلوم است، خون خواه حضرتش قرار داده و به وى قدرت و سلطنت عطا فرموده، و او را «منصور» نام نهاده، تا هنگامى كه امر ظهور از طرف خدا امضاء شود، با قوّت و قدرت و تأييد خداوند قيام كند و همه جبّاران و ستمگران و ستم پيشگان را طعمه شمشير سازد.

 

10 ـ سوره مريم:

(حتّى اِذا رَأوْا ما يُوعَدوُنَ اِمّا الْعَذَابَ وَ اِمّا السّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أضْعَفُ جُنْداً * ويزيد اللّه الذين اهتدوا هدى...).

«تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مى شود: يا عذاب يا قيامت را ببينند; پس به زودى مى فهمند كه چه كسى جايگاهش بدتر و چه كسى لشكرش ناتوان تر است و خداوند كسانى را كه هدايت يافته اند بر هدايتشان مى افزايد».

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير اين آيه شريفه فرمود:

«منظور از قيامت، قيام قائم است. كه گمراهان چون در آن روز، قائم و اطرافيانش را ببينند، مى فهمند كه جايگاه چه كسى در نزد قائم بدتر و سپاهش ناتوان تر است. و خداوند در آن روز، بر هدايت هدايت يافتگان كه از قائم پيروى كرده، انكارش نكرده اند، مى افزايد».

 

11 ـ سوره نور:

(وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ في الأرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّننَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذى اْرتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني َلا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً).

«خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دادند وعده داده است كه آنها را در روى زمين جانشين قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه قبل از ايشان بودند، جانشين ساخته بود و دينى را كه براى ايشان پسنديده ـ در جهان ـ استقرار خواهد بخشيد و ترس و هراسشان را بعد از وحشت به آرامش و امنيّت مبدّل خواهد ساخت، تا تنها مرا بپرستند و شريكى برايم قرار ندهند».

علاّمه نيشابورى در تفسير «غرائب القرآن» به هنگام تفسير آيه شريفه: «الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيبْ»، در سوره بقره، مى گويد:

. . . منظور از «غيب» كه در اين آيه شريفه آمده است، همان مهدى منتظرى است كه خداوند در قرآن كريم به او وعده ـ خلافت و جانشينى ـ داده و فرموده است: «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفنَّهُمْ فى الأرْضِ».

و در خبرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز وارد شده كه فرموده است:

«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى كند تا اين كه مردى از اُمّت من كه نام او نام من و كنيه او كنيه من است ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد».

 

12 ـ سوره قصص:

(وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ).

«و ما اراده كرده ايم بر آنان كه در روى زمين به ضعف كشيده شده اند، منّت نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».

از امام محمّد باقر(عليه السلام)و امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت شده است كه آن دو بزرگوار فرموده اند:

«اين آيه مباركه مخصوص به صاحب الامرى است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود و فرعونيان و جبّاران را نابود مى سازد و شرق و غرب جهان را به تصرّف خود در مى آورد، و آن را چنان كه پر از ظلم و ستم شده است مالامال از عدل مى سازد».

علاّمه قندوزى نيز در ضمن حديثى روايت كرده است كه:

«ابو محمّد امام حسن عسكرى(عليه السلام) در هفتمين روز ولادت فرزندش مهدى(عليه السلام) بدو گفت: «سخن بگو،اى فرزند كوچكم !» پس شهادتين بر زبان جارى نمود و بر پدران خويش يكى پس از ديگرى صلوات فرستاد; سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود:«وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا في الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» ».

 

13 ـ سوره سجده:

(قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا اِيْمانُهُمْ وَلا هُمْ يُنْظَرُونَ).

«بگو ـ اى پيامبر! ـ روز پيروزى، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد و به آنها هيچ مهلت داده نمى شود».

امام جعفر صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه فرمود:

«روز پيروزى، روزى است كه دنيا به دست قائم(عليه السلام)فتح مى شود. آن روز، ديگر ايمان آوردن براى كسى كه قبلاً ايمان نداشته، سودى ندارد. امَا كسى كه پيش از فتح، ايمان آورده، انتظار ظهور او را مى كشيد، ايمانش او را سود خواهد بخشيد و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد. و اين پاداش دوستداران اهل بيت(عليهم السلام)است».

 

14 ـ سوره فتح:

حافظ ابو عبدالله گنجى شافعى در كتاب «البيان»، و علاّمه مؤمن بن حسن شبلنجى در تفسير آيه شريفه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّين كُلِّهِ وَكَفى بِاللّهِ شَهِيداً» از سعيد بن جبير نقل كرده اند كه گفته است: «منظور از اين آيه، مهدى ـ موعود ـ از فرزندان فاطمه(عليها السلام)است».

ر حديث ديگرى كه در تفسير همين آيه شريفه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده چنين آمده است كه آن حضرت فرمود:

«اين آيه در حقّ قائم آل محمّد(عليهم السلام) نازل شده است، و او امامى است كه اسلام را بر همه اديان پيروز مى گرداند و زمين را پر از عدل و داد مى كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد. اين آيه از آياتى است كه تأويلش بعد از تنزيل آن تحقّق خواهد يافت».

با توجّه به آيات شريفه مزبور و ده ها آيه ديگر، اين معنا به خوبى روشن مى شود كه، دنيا روزى در پيش دارد كه آيين مقدّس اسلام بر تمام اديان جهان غلبه خواهد كرد، و به جز اسلام، دينى در روى زمين باقى نخواهد ماند. آن عصر درخشان و روزگار طلايى كه بشر در انتظار آن است، همان روزِ قيام پر شكوه منجى بشر، و دوران ظهور مبارك مهدى موعود(عليه السلام) مى باشد.

ناگفته نماند، آياتى كه به وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل شده و در منابع معتبر شيعه و سنّى ثبت و ضبط گرديده، فراوان است و ما اگر بخواهيم همه آنها را يكجا گرد آورى نماييم به طول خواهد انجاميد و از مقصد دور مى شويم. از اين رو، به همين مقدار بسنده نموديم .

 

در احاديث مختلفه نيز ، گوشه هايى از عظمت آن دوران به تصوير كشيده شده است:

 

1 ـ حاكميت اسلام در سراسر هستى:

امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه از قرآن كريم: «و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدّين للّه» مى فرمايد:

«تأويل اين آيه هنوز نيامده است. پس زمانى كه تأويل آن فرا رسد، آنقدر از مشركين كشته مى شوند تا بقيّه، خداى عزّوجلّ را به آيين توحيد پرستش نمايند و هيچ آثارى از شرك باقى نماند، و اين امر در قيام قائم ما، تحقق خواهد يافت».

امام صادق (عليه السلام) نيز فرمود: «اذا قام القائم لايبقى أرض اِلاّ نودى فيها شهادة أن لا اِله اِلاّ اللّه و أنّ محمداً رسول اللّه».

«زمانى كه حضرت قائم قيام كند، هيچ سرزمينى نمى ماند مگر اينكه نداى شهادتين ـ لا اِله اِلاّ اللّه و محمد رسول اللّه ـ در آن طنين اندازد».

 

2 ـ اقامه كامل حدود الهى:

امام كاظم (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «يحيى الأرض بعد موتها» با اشاره به قيام حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود:

«مراد اين نيست كه خداوند زمين را با باران زنده مى كند، بلكه خداوند مردانى را بر مى انگيزد كه زمين را با احياى عدالت و اقامه حدود الهى زنده مى سازند».

 

3 ـ احياى قرآن و معارف قرآنى:

اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اشاره به قيام حضرت مهدى (عليه السلام) فرمودند:

«كأنّى أنظر إلى شيعتنا بمسجد الكوفة. و قد ضربوا الفساطيط يعلّمون النّاس القرآن كما أنزل.»

«گويا شيعيان ما اهلبيت را مى بينم كه در مسجد كوفه گرد آمده و خيمه هايى زده اند و در آنها قرآن را آنچنانكه نازل شده است به مردم مى آموزند».

مولا على (عليه السلام) در خطبه اى ديگر، در باره عمل كَردِ حضرت مهدى(عليه السلام) پس از ظهور فرمودند:

«يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى.»(

«آن هنگام كه مردم هدايت را تابع هواى خويش قرار داده باشند، او مى آيد و خواسته هاى نفسانى را به تبعيّت از هدايت مى كشاند.

و آن زمان كه مردم قرآن را مطابق نظر و رأى خود توجيه كرده باشند، او مى آيد و رأى و انديشه را به خدمت قرآن مى گيرد و آن را در مطابقت با قرآن شكل مى بخشد».

 

4 ـ گسترش عدالت و رفع ستم:

رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «المهدى من ولدى، تكون له غيبة. ادا ظهر يملأ الأرض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.»

«مهدى(عليه السلام) از فرزندان من است. او را غيبتى هست. زمانى كه ظهور كند، زمين را از قسط و عدل پر سازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد».

اين حديث و نظاير آن، در كتب شيعه و سنى، از شهرت و تواتر فوق العاده اى برخودار است. و در اغلب آنها عناوين قسط و عدل در كنارهم آمده است كه يقيناً فرق هايى با يكديگر دارند. مانند اينكه گفته اند: عدل اعم از قسط است. قسط فقط رعايت حق ديگران است و عدل، رعايت حق همه چيز و همه كس; قسط فقط در مورد ديگران بكار مى رود و عدل در مورد رابطه انسان باخود، باخدا و با ديگران; قسط ضد جور است و عدل ضد ظلم.

 

5 ـ تجديد اسلام:

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اذا قام القائم (عليه السلام) دعا الناس إلى الاسلام جديداً».

«زمانى كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام مى كند مردم را مجدّداً به اسلام فرا مى خواند».

دوران پر فراز و نشيب پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و روى كار آمدن اسلام خلافت، موجبات تحريف و توجيه مبانى اسلامى و معارف دينى را فراهم كرد. و دور ماندن مردم از اهلبيت (عليهم السلام) كه پاسداران حريم اسلام ناب محمّدى بودند، خصوصاً در دوران غيبت طولانى امام زمان(عليه السلام)، چنان فكر و انديشه مسلمين را با حقايق وحى بيگانه كرد كه امام صادق (عليه السلام) به دنبال همان فرمايش فوق مى فرمايد:

«او دو باره مردم را به اسلام دعوت مى كند و به امرى هدايت مى كند كه از ميان رفته است و مردم، از مسير آن گمراه شده اند. همانا حضرت قائم (عليه السلام)، «مهدى» ناميده شده است به خاطر آنكه به امرى گم شده هدايت مى كند و «قائم» ناميده شد از آن رو كه به «حق» قيام مى كند».

امام باقر(عليه السلام) در باره سيره حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:

«آنچه را پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) انجام داد او نيز انجام مى دهد، بنيانهاى پيشين را در هم مى شكند، چنانكه رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) امر جاهليت را در هم شكست، و او اسلام را دو باره از سر مى گيرد. «و يستأنف الاسلام جديداً».

 

6 ـ كمال دانش و معرفت:

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «علم بيست و هفت حرف است ـ بيست و هفت قسمت دارد ـ همه معارفى كه پيامبران صلوات اللّه عليهم آورده اند، دو حرف است. پس مردم تا امروز بيش از اين دو حرف را نشناخته اند. «فاذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرين حرفاً فبثَّها فى النّاس و ضممّ اليها الحرفين» پس زمانى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف ديگر را ظاهر ساخته و با آن دو حرف قبلى ضميمه ساخته و در بين مردم منتشر گرداند».

ابزار دانش اندوزى آنچنان گسترش مى يابد و فراگيرى معارف آنقدر آسان مى شود كه همگان در همه جا به زينت علم و معرفت دست مى يابند و از دانش يكديگر بى نياز مى شوند.

امام باقر (عليه السلام) فرمود:

«تؤتون الحكمة فى زمانه، حتّى أنّ المرأة لتقضى فى بيتها بكتاب اللّه تعالى و سنّة رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)».

«در زمان حضرت مهدى (عليه السلام)، به دانش و حكمت دست مى يابيد تا آنجا كه زن در خانه اش، بر اساس كتاب خداى تعالى و سنّت رسولخدا (صلى الله عليه وآله وسلم) قضاوت مى كند».

و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در باره دوران پس از ظهور مهدى (عليه السلام)فرمود:

«يُقذف فى قلوبهم العلم، فلايحتاج مؤمن إلى ماعند اخيه من علم».

«دانش در دلهاى مؤمنين انداخته مى شود، در آن زمان مؤمن، نيازى به دانش برادر ايمانى خويش پيدا نمى كند».

 

7 ـ رشد عقلى:

امام باقر (عليه السلام) فرمود: «اذا قام قائمنا وضع اللّه يده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم».

«آن زمان كه قائم ما (عليه السلام) قيام كند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذارد و بدين وسيله عقول آنان را جمع كند و سامان بخشد و فكر و انديشه آنان را كامل گرداند».

اگر پذيرفته باشيم كه «همه خوبى ها را به عقل مى توان دريافت».

و «دين انسان به عقل اوست و هر كه عقل ندارد دين ندارد».

و «عقل راهنماى انسان مؤمن است».

و «دين شخص، استقامت نيابد مگر آنكه عقل وى استقامت يابد».

و دين شخص را بايد به ميزان عقل او سنجيد كه «نبايد اسلام كسى شما را به شگفت آورد، مگر زمانى كه كنه و عمق عقل او را در يابيد».

و ارزش عمل خير را بايد به مقدار عقل شخص دريافت كه «مردم كارهاى شايسته مى كنند، امّا پاداش خويش را روز قيامت به قدر عقولشان دريافت مى دارند».

 

8 ـ امنيّت و آسايش:

در زمان او «گوسفند وگرگ» و «گاو و شير» و «انسان و مار» به امنيت مى رسند از صحف ادريس (عليه السلام) نقل شده:

«در زمان خروج قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم)امنيت به زمين بخشيده مى شود، ضرر رسانيدن و ترس از يكديگر از بين مى رود. درندگان و حيوانات اهلى بين مردم زندگى مى كنند و برخى از آنان برخى ديگر را آزار نمى رسانند».

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: «تمشى المرئة بين العراق و الشام لاتضع قدميها اِلاّ على النبات و على رأسها زينتها. لايهيجها سبع ولاتخافه».

«در دولت حضرت مهدى (عليه السلام) زنى بين عراق و شام راه مى پيمايد در حالى كه گامش را ـ از كثرت آبادانى زمين ـ جز بر سبزه و گياه نمى نهد. و با اينكه زينت و زيور خويش را بر سر و چهره دارد هيچ درنده اى به او حمله نمى كند و آن زن ـ در اثر اطمينان به امنيّت موجود ـ ترسى به دل راه نمى دهد».

 

9 ـ يگانگى و اتحاد و محبّت:

اميرالمؤمنين (عليه السلام) از رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) مى پرسد: آيا مهدى (عليه السلام)از بين ما، خاندان محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) است يا از غير ماست؟ رسولخدا مى فرمايد:

«نه; بلكه از بين ماست. خداوند دين را به او خاتمه مى بخشد چنانكه به ما آغاز فرمود. و مردم به وسيله او از فتنه ها رهايى مى يابند چنانكه به وسيله ما از شرك نجات يافتند. و خداوند به وسيله او بعد از دشمنى و فتنه، الفت برادرانه ايجاد مى كند چنانكه بوسيله ما بعد از دشمنى شرك، الفت در دين ايجاد فرمود.»

و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: «و يؤلّف به بين القلوب المختلفه».

«و خداوند به وسيله حضرت مهدى (عليه السلام) بين دلهاى مخالف، الفت و دوستى ايجاد مى كند».

و در حديثى ديگر فرمود: «لوقد قام قائمنا، لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها و اذهبت الشحناء م قلوب العباد».

«اگر قائم ما قيام نمايد، آسمان، بارانش را نازل كند و زمين، گياهانش را بروياند و كينه و دشمنى و ستيزه جويى از دلهاى بندگان برود».

 

10 ـ تطهير زمين از گناه:

امام صادق(عليه السلام) در بيان حال مردم پس از ظهور مهدى(عليه السلام)فرمود:

«و لا يعصون اللّه عزّوجلّ فى ارضه».در زمين به نافرمانى خدا نمى پردازند.

 

 

غيبت ، ظهور و امامت         واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران